دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

987

نیمکت پشت به رودخونه


986

این جاده،

بلاتکلیفم

985

دور دست ترین رویاهام

زنده شد

984

روزی،

از سبز ترین پنجره،

به این آسمان 

نگاه خواهم کرد

983

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

982

دنبال تو میگرده


981

گره ی کور این کلاف سر درگم، 

زیر سقف این آسمان،

باز خواهد شد 

980

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

979

بی تو اما به چه حالی من از کوچه گذشتم

978

نگاهت 

977

-چرا ننوشتی از دوستت چه انتظاری داری؟

-خانم،ازش انتظاری نداریم

-چرا خاطره اولین روز مدرسه را ننوشتی،

-خانم،هیچی یادم نیست 

976

عادی رفتار کردن,

در موقعیتی که

اصلا عادی نیست

975

فرار از بد به بدتر

974

آهنگو عوض کن

از زندگیت لذت ببر

به درک

که هیچی سر جاش نیست

973

مثبت فکر کردن های توهمی

973

دختر بزرگم دبیره و یه نوه داره

دختر کوچیکم فوق لیسانس می خونه

دختر وسطیم اینجاست سلام می رسونه

972

دیگه هیچی

ذوق زده ام نمی کنه

971

راه میرم و

فکر میکنم

970

یکمی فکر کردم 

یکمی قربون صدقه رفتم

یکمی گپ زدم

یکمی به روزگار بد و بیراه گفتم

یکمی به همکارم لعنت فرستادم

یکمی حالم بد تر شد 

یکمی به خودم رسیدم

یکمی رفتم سر کار

یکمی درس دادم

یکمی دعوا کردم

یکمی تشویق کردم

یکمی لبخند زدم

یکمی راه رفتم

یکمی اتوبوس سوار شدم

یکمی تاکسی سوار شدم

یکمی با گردو حرف زدم

یکمی حساب کتاب کردم

یکمی امیدوار شدم

یکمی غصه خوردم

یکمی غذا خوردم

یکمی دراز کشیدم

یکمی تی وی دیدم

یکمی کتاب خوندم

یکمی عکس دیدم

یکمی شکلات خوردم

یکمی کار کردم

یکمی خاطره یادآوری کردم

یکمی دلم لرزید

یکمی دلتنگ شدم

و

یه عالمه دلم برای خودم سوخت

969

نه شیش نه 

968

میگی دوباره که رفتی اونجا

احساس خاصی نداشتی

فقط مثل دفعه قبل نبود

منم همینو میخواستم بشنوم 

که سعی کنم 

احساس خاصی نداشته باشم

راست یا دروغش 

چه اهمیتی داره

967

یه جوجه ماشینی فسفری بودم

و گربه منو میخورد

966

حس و حال هیچکس

خوب نیست

964

بوی آتیش

963

دلهای ما که بهم نزدیک باشد

دیگر چه فرقی می کند

که کجای این جهان باشیم

دور باش اما نزدیک

من از نزدیک بودنهای دور

می ترسم

شاملو

962

-بیام کمک؟

- نه دمت گرم

961

گذشت زمان،

باعث انبساط فاصله شده

و فشار دلتنگی را 

بالا میبرد

960

به خاطر تو،

از خودم می گذرم

که به خاطر من،

اذیت نشی

959

عشقت

به سبک خودش،

ازت تعریف کنه

958

آن روز که مُردم

آنچه را که یادگار دریاست

به دریا باز دهید

آنچه را که از اسمان

بر دل من مانده است

به اسمان بازگردانید

زمزمه جنگل وصدای ابشارها را

به جنگل و ابشار برگردانید

و اگر ستاره ای در دستهای من مانده است

آن را به آسمان باز فرستید

و آن گاه تن من را به زمین باز دهید

و قلب من را به سکوت و تاریکی بسپارید

و سپس به اهستگی از من دور شوید

تا هرگز از رفت و امد شما با خبر نباشم

بیژن جلالی

957

در این شب بارونی

در این شب دلتنگی

در این شب طوفانی

"ری را "گوش میدم و

ویران میشم

956

با بغض و کینه خاصی 

درباره زنان مطلقه حرف میزنه

با تمسخر صداشو عوض میکنه 

و صورتشو کج و کوله میکنه و 

میگه تفاهم ندارند 

و میخنده ...

بعضیا چقدر راحت دردها و ضعف های 

خودشون را جار میزنند 

955

از جلوی چشمام حذف شدی

و کابوس شبهام شدی

954

جزوه ای که در سخت ترین

روزهای زندگیم نوشتم 

953

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

952

ناگهان اتفاق افتادی 

و برای همیشه 

دچارت شدم

950

 سر کوچه عمه خانم

یه خرابه بود با چند تا درخت چنار

محرم که میشد 

علم هیات را اونجا میزاشتند 

شام غریبان،کنار خرابه

شمع روشن میکردیم 

بدون هیچ نیازی 

بدون هیچ حاجتی 

حالا اون خرابه،شده پارک و زمین بازی

کوچه ی پشت خرابه، شده اتوبان

علم را کنار یه آپارتمان نوساز به پا میکنند

کمر عمه خانم خم شده و خونه نشین شده

هر روز از سر این کوچه رد میشم

با یه دنیا حاجت و نیاز 

بدون اینکه سراغی از عمه خانم بگیرم

948

چرت تنهایی آدمها 

که پاره شد

توانایی تنها زیستن را

نخواهند داشت


947

تمام کردن

یک کار نیمه تمام