دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2797

پدرش شاعر بود 

با همسرش بعد یا قبل فوت پدر اشعار را در یک کتاب جمع کردند و چاپ کردند و اسم هردوشون به عنوان گردآورنده رو کتاب نوشته شده

 همسرش بهش خیانت کرد و جدا شدند ولی برای همیشه اسمش رو کتاب پدر شوهر سابق موند

خدا منو ببخشه ولی هربار یادم میفته کلی می خندم

2796

نمیدونم افسرده ام یا با خودم لج کردم یا فقط خسته و بی حالم 

به هرحال امروز مناسب ترین روز بود برای رفتن به جایی که دوست دارم تصمیمش هم داشتم ولی نمیرم 

امروز و این بهار را با خودم و تو خونه خلوت میکنم با کارهایی که دوست دارم  که این هم یه جور استفاده از بهاره

دشت , کوه, دریا, جنگل, خیابون,  پارک و پاساژ همه به اندازه کافی دیدم و نیازم به گشتن و دیدن خیلی کمتر شده دیگه میتونم جوردیگه آرامش بگیرم 

2795

هیچی نمی خوام جز یه دنیای خالی از آدم

2794

امروز یاد دروازه تهرانِ اصفهان افتاده بودم و عجیبه که دروازه تهران تو رو یادم می ندازه!

چرا؟خودمم نمیدونم 

2793

یه دختر بچه 10 ساله بودم از تو جامدادی ببری خودم مداد سیاهم را در میاوردم و تند تند محیط مساحت ها را حساب میکردم

2792

داستان جاوید

اسماعیل فصیح

(با احترام به نویسنده اش ولی خیلی.... بود)

2791

گوشش را پشت در گذاشت صدای خر و پف ملک آرا مثل خرناس خرس خونسار از پشت دریچه آهنی می آمد و میان دیوارهای خالی و سقف  سرداب  می پیچید

داستان جاوید 

اسماعیل فصیح

2790

گفت:«اگر دوزخ مرا بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم ، از بهر آنکه عشقْ ، خود ، او را صد بار سوخته است». سائلی گفت:« اگر آن عاشق را جُرم بسیار بُوَد ، او را نسوزی؟» گفت:«نِیْ که آن جُرم به اختیار نبوده باشد،که کار عاشقان اضطراری بُوَد نه اختیاری».

تذکره الاولیا

2789

و عشق تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی هابرد 

مرا رساند به امکان یک پرنده شدن 

سهراب سپهری

2789

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

2788

بعضی وقتا فکر میکردم این عشق اشتباهه یا توهم یا هر چیز دیگه که از وجودم دوره

ولی با اتفاقی که 28 اسفند 97 موقع پیاده روی افتاد و اون حس عجیب درونی که  باعث شد دوباره با تمام وجود تو را از ابن دنیا بخوام دیگه هیچ جای شکی باقی نموند

 پس برای همیشه می خوامت

"قلب تو شکل قلب من روح تو آشیونمه"

2787

دوستت دارم ای خیال لطیف

دوستت دارم ای امید محال

فروغ فرخزاد

2786

با دستای گِلی 

با صورت آفتاب سوخته 

با موهای آشفته

با چشمای اشکی 

با لپای گلی از حموم در اومده

با چشای پف کرده اول صبح 

با پریودی یواشکی

با صورت سرخ شده از خجالت 

با دل پیچه بعد زردآلو خوردن 

با پیشونی ورم کرده 

با زانوی زخمی 

آره منو تو همه حالتی دیده 

و تمام این وقتامراقبم بوده و  منو میخواسته 

اون وقت امروز نگران بودم که آفتاب خورده تو صورتم و چشام جمع شده و منو زشت میبینه و نخواستم باور کنم هنوزنگاهش پر عشقه

2785

چقدر حالم بده

2784

رسیدن به یه امر محال بدون رنج محاله

عباس کیارستمی

2783

یه کنسرت سهیل نفیسی همراه تو 

آرزوی محالی نیست 

2782

آشوبم آرامشم تویی

2781

نشستم پلی لیستمو بالا پایین میکنم چی گوش بدم بلکه سرحال بشم و در نهایت dudu تارکان را پلی میکنم و همین طوری که با حوله نشستم در بی حالترین ممکن گوشش میدم و به خودم و این زندگی و زمین و زمان فحش میدم 

یه خواب خوبم دیشب دیدم که یه صحنه هاییش یادم میاد و بقیه اش یادم نیست و بدجور رفته رو اعصابم 

در حال حاضر از همه آدمهای دنیا متنفرم و دلم فقط تنهایی و سفر میخواد

به سلامتی خوب دیرم شد پاشم برم 

2780

_امروز اصلا حال ندارم برم مدرسه 

میدونستی؟

_آره

_از کجا میدونستی

_چون هیچ روزی حال نداری بری


2779

برنامه هفتگی میذارم برای تمرین برای یک عادت خوب یا  ترک یه عادت بد

این هفته کم تر حرف میزنم و کمتر وقت میذارم برای تلگرام

2777

دوسش دارم ولی ازش خوشم نمیاد

خب این دو تا با هم فرق میکنند

جز از کل

استیو تولتز

2776

این چند روز چقدر زود گذشت گاهی تلخ به خاطر مصیبت سیل گاهی شیرین به خاطر سیل عشقی که خودم را برده

چه خوبه که هستی

2775

میخواستم یوگا کنم رفتم کتاب تمرینات را آوردم که با برنامه تمرین کنم. یه عکس داخل کتاب بودِ

عکسی از عروسیمون

من و تو زورکی لبخند زدیم و دسته گل قرمز را گرفتیم تو دستمون 

خاطره ای از مسخره ترین روز زندگیم 

قائدتا باید حالم بد میشد ولی نشد

فقط چند دقیقه نگاش کردم و به خوشگلی خودم ذوق کردم بعد فکر کردم تو رو قیچی کنم  ولی پشیمون شدم 

این عکس را نگه میدارم شاید روزی برای مرور خاطرات لازم شد 

هرچند میدونم بالاخره پاره میشه توسط خودم یا گردو

2774

جز از کل

استیو تولتز

(دوسش نداشتم)

2773

 بودنت چه آرامشی داره

2772

یک ساعت عشق صد جهان بیش ارزد

صد جان به فدای عاشقی باد ای جان

مولانا

2771

دیگه شورش را در آوردم 

این کتاب تموم بشه تا مدتی کتاب گوش کردن را تعطیل یا خیلی محدود میکنم

2770

خیال دیدنت چه دلپذیر بود

جوانی ام در این امید پیر شد

نیامدی و دیر شد

هوشنگ ابتهاج

2769

9 فروردین 

14:55

زندگی باید کرد

2768

در این لحظه هیچ آدمی برام اهمیت نداره و چه خوب بود اگه میتونستم در همین حس و حال بمونم و خیلیا را از زندگیم حذف کنم

2767

سعیده چرا سرنوشت من اینجوری شد 

2766

اونی که میخواستی تو غبارا گم شد

2765

تمام امروز به انتظار گذشت

2764

دلتنگی داره خفه میکنه

2763

اندر دل من درون و بیرون همه اوست

مولانا

2762

I love your funny face 

your sunny fuunny face 

Funny face

2761

_از زندگی روی گردان نباشید!

_مگه چی انتظارمون را میکشه؟

_زندگی!

زیاد فلسفه نبافید زندگی کنید

جنایت و مکافات

2760

نمایش رادیویی جنایت و مکافات

2759

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

سیمین بهبهانی