دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2019

به یاد أر

تاریخ ما بی قراری بود

نه وطنی 

نه باوری

شاملو

2018

من از تو در گریز و تو چرا همیشه با منی 

هلن

2017

کی به تو گفته دیگه تو رو نمیخوام

با دلی عاشق بدنبالت نمیام

مهستی

2016

آرامش قلبم تویی

2015

فقط با قلبم حرف نمیزدم که اینم به دیوونگیام اضافه شد

تا میام غصه بخورم  لب ور میچینه و مجبورم کلی نازش کنم و بهش دلداری بدم و قول بدم که دیگه غصه نمیخورم

کاری کرده که دیگه جرات نکنم از کسی ناراحت باشم یا دلتنگ و عاشق 

قلب عزیزم دوستت دارم آگاهانه و عاشقانه دوستت دارم

2014

هر چی فکر کردم الان  کی و چی میتونه حالم را خوب کنه جز رب انار هیچی دیگه نیومد تو ذهنم


2013

قلب مهربونم منو ببخش که به خاطر آدمهای بی ارزش آزارت دادم

2012

با 21 ساعت که گل کاشتم! فکر میکردم کمتر گند میزدم

21 روز را شروع میکنم برای چند تا کار 

اول اینکه فکر منفی نداریم زمین و زمان هم بهم ریخت من باید سرحال باشم 

دوم ورزش کنم تنبل نباشم

سوم فعلا نمینویسم 

2011

از بچگی تو مغز ما کردند دنبال خوشی های زودگذر نباشید

عمرمون رفت پس کجاست اون خوشی دائمی لعنتی

چرا نمیتونیم مثل آدم در لحظه زندگی کنیم و خوش باشیم

چرا باید همیشه به فردا و عاقبت فکر کنیم

این عاقبت به فنا رفته من 

به جهنم بعدا چی میشه 

به جهنم فردا کی هست کی نیست

امروز من هستم و این لحظه که نمیخوام با غصه بگذره

2010

سرنوشت کثافت

2009

دیگه از همه چی دست کشیدم و فقط هواشناسی را چک میکنم و برات غصه میخورم

2008

کاش میدونستی همون پیامهای چند کلمه ای چقدر بهم امید میداد

2007

س..خشن در طبیعت

2006

21 ساعت را با بدترین حال ممکن شروع میکنم

6:57 اصلا دوست دارم بهش فکر کنم هر کاری هم میخوای بکن

8:56لعنت به بالکن روبروی کلاسم

10:15معتاده بود وسط پیاده رو چهارزانو نشسته بود و چرت میزد! من از اون بدترم

13:30حالم بهتره

14:55  نگران فردا هستم 

15:49 لعنت بهتون که نه میزارید برید نه مثل آدم میزارید دوستتون داشته باشیم

21:01 خیلی استرس فردا را دارم 

21:56 منت کشی و خر شدن من 

9:56 بی فایده است 

2005

مدیتیشن امروز را دوست نداشتم آهنگی که سه روزه مداوم دارم گوش میدم پلی کردم و چشمام را بستم و اول صبحی خوب گند زدم به حالم

"انتظار دیدنت انتظار خوبی بود رفتنی شدی چه زود"

2004

7 صبح 

مجموع یک ساعت و نیمی که بیدار بودم فکر اومده ولی با کنترل تنفس اجازه ندادم ناراحتم کنه و با فکر کردن به برنامه هایی که برای آینده دارم فکرم را عوض کردم

15:30

 فایده نداشت حالا چند ساعت آینده بیشتر تلاش میکنم

فعلا که حالم خیلی بده 

18:40

بهش فکر میکنم ولی بهترم

23:34

غمگین نیستم ولی خوشحالم نیستم و همچنان فکر میکنم

امروز نتیجه ای نداشت دوباره فردا 21 ساعت را شروع میکنم

2003

خیلی ضروری نباید به موضوعی فکر کنم پس 21 روز را میکنم 21 ساعت 

21 ساعت بهش فکر نمیکنم 

 تا ساعت 12 فردا شب و ساعتهایی که خواب بودم اضافه میشه 

 اگه لازم شد 21 ساعت بعدی

2002

چطور این حجم از ناراحتی را تونستم تحمل کنم

2001

هرجا هستی دیگه فکرمن نباش

دنیا باشه واسه تو و آدماش

حالم خوبه نگران من نباش

دارم میرم

محمد رضا هدایتی

2000

خود عزیزم آگاهانه و عاشقانه دوستت دارم

برای قلب مهربانی که بهم دادی دوستت دارم

برای انرژی که بهم دادی دوستت دارم

خود عزیزم دوستت دارم که قوی هستی

برای هوشی که بهم دادی دوستت دارم

دوستت دارم که قلب شکسته ام را شاد میکنی

خود عزیزم 

آگاهانه و عاشقانه 

دوستت دارم

1999

حتی دمای هوا اونجا را میبینم غصه تو رو میخورم که هنوز باید سرما را تحمل کنی

چرا اینقدر دوستت دارم؟

1998

‏چون احتیاج داشتم دوست بدارم و دوستم بدارند، تصور کردم که عاشق شده ام.خودم را به حماقت زدم .

 آلبر کامو

1997

21 روز ورزش تا هفته دیگه تعطیل 

1996

برنامه 21 روز را برای کاهش وزن ادامه میدم ولی  این دفعه روی ورزش بیشتر تمرکز میکنم

امروز صبح یه ربع  یوگا کردم و عصر 25 دقیقه حرکات موزون!

شاید بهتر باشه برای موضوع دیگه هم برنامه داشته باشم

مثلا فراموش کردن کسانی که دوستشون دارم ودوستم ندارند یا کسانی که دوستم دارند و دوستشون ندارم یا کسانی که دوستم ندارند و دوستشون ندارم و کسانی که دوستم دارند و دوستشون دارم چون فعلا زندگی باهام لج کرده منم بیشترلجشو درمیارم پس همه را فراموش میکنم 

 این فعلا یه تهدید بود و امیدوارم  نیازی نباشه عملی کنم

"میون بود و نبودت جای خالیتو حساب کن وقت اومدن تموم ثانیه ها را جواب کن"

روز اول

1995

64.5 آخرین وزن

روز بیست و دوم

1994

صبحش داشتم به جشن فارغ التحصیلی بچه ها فکر میکردم و اینکه چطور بابک را که ثبت نام نکرده ببرم 

ظهر بابک یه جعبه پلاستیکی که داخلش کاغذ قیچی کرده ریخته بودو یه پرنده کوچیک چوبی گذاشته بود وسط کاغذا  بهم کادو داد

بهترین کادو بود چون میدونم از صمیم قلب بوده

1993

تو قطار نشستم  زل زدم به تاریکی و به زندگی عجیبم فکرمیکنم

1992

ازم تعریف میکنند ذوق که نمیکنم هیچ افسرده ترم میشم


1991

صبح 64.4 بودم

روز نوزدهم

1990

صدایم کن صدای تو به شب پروانه میدوزد

نگاهم کن نگاه تو برایم خانه میسازد

پالت

1989

غمگینم و خودت دلیلش را میدونی

1988

در بدترین حال و کلافگی یکی از اون سر دنیا عکس گلدونش را برام میفرسته و حالم کاملا عوض میشه 

1987

64 کیلو

روز شانزدهم

1986

زندگی زیر و رو میشود

1985

برای 3 کیلو اضافه وزن نباید اینقدر خودمو اذیت کنم ولی از سماجت همین چند کیلو عصبی شدم 

بعد از 12 روزدریغ از صد گرم کاهش وزن

البته کم خوری هم خیلی نکردم ولی فعالیتم را بیشترکردم 

امروز روز شلوغیه و سخت ترین قسمتش رفتن به بانک و یواشکی رفتن و ندیدن کارمند مذکوره که امیدوارم از پسش بربیام 

اگه هم نشد که نمیدونم چه برخوردی کنم همون موقع دربارش تصمیم میگیرم

صبح پیاده نمیرم چون خوابم میاد و خسته ام

آخه دیشب عروسی بودم البته خودم در عروسی حضور نداشتم ولی آخر شب که تو کوچه عروس آوردند اینقدر هیجان زده شدم که تا ساعت 1 که کوچه ساکت شد نخوابیدم

موزیک متن:سکوت

روز دوازدهم

1984

قائدتا تو این هوا باید خیلی دلم میگرفت ولی فعلا که خیلی خوبم 

گردو هم که با باباش بره بیرون میخوام ورزش کنم و فیلم ببینم

1983

باید تمرکز کنم و ازروش ذهنی استفاده کنم تا بتونم به بوی خوش پلو غلبه کنم و ناهار نخورم

کار سختیه

روز یازدهم

1982

اردیبهشت داره میره و من فقط تماشا میکنم

عکسهای کسایی که دارند ازبهارو زندگبشون لذت میبرند 

از قشنگیای اردیبهشت سرسبز امسال

سفر و پیک نیک و دورهمی و کافه نشینی و هوای خوب و آسمون آبی و گلدون شمعدونی 

همه چی را فقط نگاه میکنم

بدون احساس بدون حسرت

نه هوس سفر دارم نه عشق تازه

نه دلتنگ طبیعتم نه در حسرت یار

اردیبهشت امسال دلم بهاری نیست

1981

"با من مدارا کن ای عشق دامن گیر"

با خیلیا میشه وقت گذروند و خوش بود ولی فقط و فقط یک نفر دنیا هست که آرومم میکنه 

دلم برای یک لحظه آرامش گرفتن کنارت تنگ شده

1981

65

ناراحتم

روز یازدهم