دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2506

دیگه تکلیفم با خودم معلومه

2505

اگه امشب می مردم

فردا صبح مدرسه نمی رفتم بچه ها کلی ذوق می کردند

 از مدرسه باهام تماس می گرفتند ولی گوشیم خاموش بود چون شارژ نشده بود 

از اینکه بی خبر غیبت کردم تعجب می کردند و تو دلشون 4 تا فحش هم می دادند که دوباره این هفته هم مجبورند بچه ها را نگه دارند

ظهر هم یادشون می رفت که من اصلا وجود داشتم 

 مدرسه شیفت عصر حتی باهام تماس هم نمی گرفتند زنگ اول بچه ها را می بردند نماز زنگ های بعدی هم ناظم می رفت بالا سرشون و تو دلش بهم فحش می داد که اینقدر بیشعورم که حتی یه خبر نمیدم 

تا شب حتی گردو هم بهم زنگ نمی زد 

دوستام هم از نبودنم تو  تلگرام واتساپ تعجب نمی کردند و میذاشتن به حساب مشغله

مامانم هم حواسش به اومدن خاله از کربلاست و میدونه من مشغولم و زنگ نمی زد 

تا فردا شب که شاید گردو زنگ می زد که بگه میاد اینجا ولی گوشی من خاموشه 

زنگ میزد به خاله اش تا از من خبر بگیره و خواهرم میگفت خبری نداره 

زنگ میزد خونه جواب نمیدادم 

میومد بالا زنگ درو می زد 

میرفت کلید را میاورد و درو باز می کرد

 آروم رو تخت خوابیده بودم 

انگار هیچ وقت زنده نبودم 

2504

تو معنی بهترین کلامی

مفهوم تمام شعرهامی

هایده

2503

جان دلم

2502

تو فال این هفته ات اومده

" با کسی که باهاش هستی مهربون باش

چون بهش احتیاج داره. گاهی آدمها خودشون را خیلی سخت نشون میدن اما در واقع نیازمند مهربونی و توجه خاصی هستند"

تو که خیلی  مهربونی ولی طالع این هفته توقع بیشتری ازت داره منم که از خدا خواسته

2501

خیلی جدی می خوام دیگه استرس نداشته باشم وخودمو به خاطر هیچی اذیت نکنم 

کنترل استرس و ناراحتی و عصبانیت برام راحت نیست ولی با تمرین حتما شدنیه

2500

خیلی وقته تعریفم از خوشبختی تغییر کرده و طبق معیارای جدیدم ما خیلی خوشبختیم

امشب وقتی اون ماشین بی ام و رادیدم آرزو نکردمش ولی با هم قد م زدن اون خانم و آقای مسن را آرزو کردم 

2499

وقتی میری هم حرصم می گیره که چقدر گند زدی به خونه زندگی هم کلی دلم می گیره ازجای خالیت

دلم تنگ شده برای روزایی که از تو اون اتاق و از بالای تختت داد می زدی مامان وایسادی آب میدی؟


2498

با اینکه همه چی خوبه ولی به خاطر مشکل جدیدی که پیش اومده روزای خوبی ندارم و خیلی سخت می گذره

سختی که هیچکس ازش خبر نداره و از درون روزی هزاربار می میرم 

بارها خودمو توی قبر تصور کردم طبقه دوم قبر پدرم و برای خودم اشک ریختم و خیرات دادم 

یا خوب میشم یا با همین غصه می میرم

2497

یکی از  خانمهای مسن خیلی مهربون و باحال  فامیل تو اینستا هر کسی که یه جوری به ماهواره مرتبطه فالو می کنه از بدری همتیار گرفته تا شبخیز 

امروز دیدم حتی زن شهرام صولتی را فالو می کنه

2496

 آنی هال دیدم و یه ظرف بزرگ سالاد سزار خوردم شاید غصه ی این روزا چند دقیقه یادم بره 

2495

five feet apart

2494

بیا

برای همیشه

2493

هیچ وقت اینقدر بهم نزدیک ولی دور نبودیم

این فاصله کی تموم میشه

کجای این کره زمین همو می بینیم

2492

باید دوید تا ته بودن

سهراب

2491

به خاطر تو به اون زندگی کوفتی ادامه دادم که تهش به اینجا برسم

2490

felicitá

2489

سال 78 وقتی کوچ عاشقان عصار گوش می دادم داشتم به زندگیم گند می زدم 

تو کجای  این دنیا بودی؟

2488

بالاخره خواهد آمد، آن شب‌هایی که تا صبح در کنار تو بیدار بمانم، سرت را روی سینه‌ام بگذارم و به تو بگویم که در کنارت چه قدر خوشبخت هستم

شاملو

2487

می خوام به زور حس و حالمو پاییزی کنم ولی با تو همیشه بهارم

2486

خواستم شهریور مشغول باشم تا افسرده نشم و شلوغ ترین و سخت ترین شهریور را گذروندم

و حالا از خودم متشکرم برای تمام زحمت هایی که کشیدم و این بار هم تونستم

2485

چی باعث شد فکر کنم امروز شنبه است و خیلی جدی برم طالع رنگی رنگی بخونم و بعد جمله اول متوجه بشم تکراریه!