دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2509

از خودم ممنونم که  تلاشم را کردم برای معمولی بودن با اینکه معمولی نبودم

2508

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

2507

اولش ترسیدم بعد غمگین شدم و لحظه لحظه ی زندگی  مثل فیلم از جلو چشمم گذشت 

الان دلیل خیلی از اشتباهات  و کارهای عجیبم  را می دونم 

از این به بعد بیشتر مراقب خودم هستم

2506

هیچ وقت با هم خداحافظی نکردیم

2505

 حس و حال الانم برای خودمم عجیبه 

چرا نمی خوام باور کنم بالاخره قوی و خودساخته شدم

2504

این  بوس و قلبها مونده تو چت و کسی حاضر نیست مسئولیتش را گردن بگیره

2503

به خوابهای آشفته ی دیشب فکر می کنم 

چقدر خوبه که شبها خسته ام و ترس و آشفتگی نمی تونه بی خوابم کنه

2502

همیشه شعبون یه بارم رمضون

2501

در بدترین روزای زندگی دارم کتاب" هنر ظریف بی خیالی "گوش میدم و چقدر بی فایده بوده

باید دوباره گوش بدم

2500

چند سال پیش خریدمش 

 خیلی دوستش داشتم گرون هم خریده بودم و بر خلاف عادتم حیفم میومد زیاد بپوشمش 

رنگش هم با هر لباسی ست نمی شد

 تو این چند سال شاید 5 بار نپوشیدم

امروز که هوا برفی شد با عجله از تو کمد در آوردم و پوشیدم و کلی هم احساس خوش تیپی می کردم

وقتی خواستم دوباره بذارمش تو کمد دیدم یه جاهاییش پوست پوسته شده  و آه از نهادم بلند شد 

همیشه سعی کردم از  زندگیم  کامل استفاده کنم شاید حتی بیشتر از داشته هام ولی بازم همین بوت پوسته پوسته شده تلنگر خوبی بود 

2499

learning multiple languages at the same time is possible, a person should first get a decent understanding of the structure of a language, before starting with another

2498

بازم ماجرای غصه خوردن و غذا نخوردن 

تو 48 ساعت گذشته فقط یه نصف نیمرو خوردم ولی اینقدر هله هوله خوردم که از گرسنگی نمیرم

2497

ما

به این رابطه

به عشق

به همدیگر

دستِ کم

یک عکسِ مشترک

بدهکاریم

افشین یداللهی

2496

پاناما

2495

فردا شد و ما ترک خوردیم از بس یه روز در میون رفتیم مدرسه و برای تعطیلی بعدی دست به دعا شدیم 

2494

صدا کن مرا 

صدای تو خوب است 

2493

شیرینِ بی فرهاد

2492

چشام می سوزه از بس امروز گریه کردم

2491

قبلا درخواست داده بود و رد کرده بودم دوباره داد اول صفحه اش که پاببلیکه را زیر و رو می کنم ببینم چه جور أدمیه 

خب خیلی چیزا اومد دستم 

 شاعر و فیلمساز پرحرف و اهل سفر شاید هم سن و سال خودم که عاشق مادر و خواهر زاده هاشه 

 با اینکه عمیقا مطمئنم داستان درست میشه ولی قبول کردم

 نیومده هزار لایک کرد منم برای جبران دو تا لایک کردم 

 فعلا دارمش ببینم کی با فحش بلاکش کنم 

2490

بچه بودم هی کردند تو کله ام که پسرعموها و بقیه پسرای فامیل مثل برادرم هستند منم پذیرفتم فقط دختر دایی پسر عمه بودن مامان و بابام برام سوال بود

 پسرا نتونستند برادر بمونند و عاشق شدند منم  این گناه بزرگشون را نبخشیدم و جوونی را به خودم و اونا حروم کردم و دسته جمعی گند زدیم به روابط فامیلی

 الان  خواهر برادر یا عاشق ومعشوق که نیستیم هیچ کم کم فامیل هم حساب نمیشیم 

2489

میگم دیگه بریدم می خوام بزنم بیرون 

به نظرت یه پرونده... درست کنم؟ 

میگه دیوونه شدی؟ میگم دیگه آره 

میگه الان نمی تونم جواب بدم صبر کن فکر کنم و با یکی از دوستام که اطلاع داره صحبت کنم

میگم اصلا همین که تونستم به یکی رنجم را بگم راحت تر شدم 

میگه عجله نکن 

میگم یادته گفتی بیا الان رسیدم به همون نقطه 

میگه میفهمم و هر کاری بتونم می کنم

تو دلم میگم خیلی وقته یاد گرفتم هیچکس در مقابل مشکلات من هیچ وظیفه ای نداره و این خودم هستم که باید جور همه چی را بکشم پس معطل تو هم نمی مونم

2488

کاش تمام این تحولات درونی ام موندگار باشه شاید یه تکونی به خودم بدم

2487

های! عاشق نشو نمی دانی

که دلتنگی چیز خوبی نیست

2486

تو زما فارغ و ما از تو پریشان تا چند

سعدی

2485

بزرگترین اشتباه زندگیم نه انتخاب رشته و همسر بود نه عاشق شدنم 

موندن تو این خراب شده بدترین جنایتی بود که در حق خودم کردم


2484

یعنی آرزو به دلم موند یکیو پیدا کنم که بگم خب این دیگه واقعا خوشبخته 

همکاری که فکر می کردم چه شانس و اقبالی داره امروز یواشکی گفت که ام اس داره ولی خفیفه برای همین تو مدرسه به کسی نگفته 

همینجوری که داشت از مشکلات بیماریش می گفت من تو دلم به خودم فحش می دادم 

2483

در حالی که فکر می کردم هیچی خوشحالم نمی کنه نگام افتاد به تقویم که نوشته بود 75 روز تا پایان سال و این یعنی 46 روز تا اسفند دوست داشتنی مونده 

46 روز لعنتی زودتر بگذر

2482

قلبم مثل یه تیکه سنگ شده

2481

از 93 تا الان هر سال روزتولدت یا  قهر بودیم یا سرسنگین 

خب چرا؟ 

دو تا آدمم بزرگ که  همدیگرو دوست دارند چرا نمی تونند یه رابطه معمولی را درست ادامه بدن؟

شایدم یکی دروغ میگه و دیگری متوهمه

 به هر حال مرسی که بدنیا اومدی تا عشق را تجربه کنم 

2480

جَ هَ نَّم سه بخشه

2479

شاید نرمال نباشه ولی  تو رو جوری تربیت کردم که دقیقا همین روزا بهترین دوستم باشی و بهم بگی چیکار کنم 

2478

هر لحظه ممکنه یه موشک بخوره تو سرم بمیرم بعد باید به خاطر عن بازی یه نفر غصه بخورم حماقت تا کجا

2477

در سال 2019 چه کردید؟

حامله شدم و در شب 2020 فارغ

2476

گردو دو سالش بود ازنظر روحی و مالی شدیدا داغون بودم

 هر شب دعوا و داد و فریاد و بعضی وقتها کتک کاری 

هیچی ازم نمونده بود 

از مهاجرت خودش گفت اینکه اول رفته پاکستان و بعد...

بهم گفت برای خودت و بچه ات پاسپورت بگیر زبانتو قوی کن 

غیرمستقیم بهم خط می داد و من خر جرات  هیچ کاری نداشتم تا امشب که با این حال خراب و از ترس جنگ دارم به خودم و زمین و زمان فحش میدم که چرا همون موقع بچه ام را برنداشتم و از این خراب شده نرفتم

2475

تقسیم چکشی

2474

یه ساعت سرچ کردم با کدو و هویج و تن ماهی که تو یخچال مونده شام چی بپزم آخر دمی گوجه با سالاد شیرازی خوردم 

2473

یه چیزی تو قلبم شکست صداشو شنیدم 

2472

سرنوشت نمی خواد خدا نمی خواد تو نمی خوای هر چی

وقتی من می خوام باید بشه 

2020 را با تو شروع کردم 

2471

الان می تونی اشتباه بگیری ولی انصافا با یکی دیگه نه اون کچله

2470

به لیست اهداف مهندس ضیایی فکر می کنم