دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2446

باید آماده بشم  برم مدرسه 

باید اسفناجها و بروکلی را از آب در بیارم 

باید بازی نیمه کاره گردو را تموم کنم تا امتیازش نپره

باید دوش بگیرم

باید مقنعه ام را اتو کنم

بعد همه این بایدها با خونسردی نشستم و لیلا فروهر گوش میدم

"کلاغای خبرچین زیر هزارتا پرچین ..."

2445

میگه شوهرش میخواد طلاقش بده 

میدونم براش راحت نیست و  ویران میشه  

 هیچ کمکی  نمیتونم  بکنم جز اینکه از تجربه های کوفتی که تو این چند سال داشتم براش بگم

کاش هیچ وقت دیگه نخوام از تجربیاتم برای دیگران استفاده کنم

اگه دو سال پیش بود بهش میگفتم بزار بره به جهنم زندگیتو از اول بساز ولی الان و بعد این همه سختی که کشیدم فقط میتونم دعا کنم که کاش هیچ زندگی خراب نشه

2444

تلگرام را بستم تا این 2 روز به کارام برسم شاید اگه لازم بود اینستاگرام هم ببندم

ولی فعلا نشستم بازی میکنم و گوگوش و سهیل نفیسی گوش میدم

روز عشق گذشت بدون اینکه یه لحظه عاشقانه فکر کنم

عادت بدی که دارم یا شاید خوب اینه که شور هر چیزی را در میارم و بعد بی نتیجه ولش میکنم

درباره عشق هم همین کار را کردم و الان رسیدم به جایی که 

نگم بهتره

2443

هنوزاسفند نشده ولی دلم نفس کشیده و کم کم دارم از حال بد رها میشم و حال و هوای بهاری میگیرم 

فکرم  مشغول هزاران کاریه که تو اسفند دارم ولی دلم رهاست و همین کمک بزرگی به حالم میکنه 

2442

تمام امشب سهیل نفیسی گوش دادم و به تو و  لحظه هایی که یه روزی به نظرم قشنگ بودند فکر کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که همه چی کثافت بوده فقط توهم من تصویری از عشق ساخته بود

2441

داشتم گریه میکردم که یه خروس با صدای گرفته از خونه همسایه شروع کرد به خوندن و از عجیب بودن این اتفاق تو ا ین ساعت شب گریه یادم رفت 

خروس با محلی بود

2440

نشستم زندگی ام را ازلحظه ای که یادم میاد تا الان مرور میکنم تا ببینم ایراد کار کجا بوده ولی واقعا ایرادی نه تو خلقتم نه تربیت نه شیوه زندگی ام نمیبینم

من از کودکی مجموعه ای از اضداد بودم که شاید فقط مادرم تا حدی تونست با تناقضاتم کناربیاد و دیگه هیچکس  

2439

آدم برفی هم که باشی

دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد...

دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد

تا گرمت کند،تا آرامت کند.

مهم نیست آب شدن،نیست شدن

مهم آن آرامش است

حتی برای چند لحظه

2438

کاش اردیبهشت بود و روبروی عالی قاپو نشسته بودم