دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2119

استرس و افسردگی و فکر و خیال امروز واقعا شدتش زیاده 

از صبح یا سر گوشی بودم یا زل زدم به یه جا

خیلی سعی میکنم قوی باشم ولی انتظار و بلاتکلیفی ازپا درم میاره

2118

امروز تو دلم آشوبه رو هیچ کاری نمیتونم تمرکز کنم 

یه لحظه فکرای خوب میاد تو ذهنم بعد دوباره یه چیزای ناراحت کننده یادم میفته و نا امید میشم

2117

بعد رفتن گردو و گریه های شبانه ام نفهمیدم کی خوابیدم 

صبح با صدای ساعت بیدار شدم 

یادم رفته بود ساعتی که برای مدرسه رفتن گردو گذاشنه بودم را خاموش کنم

رفتم تلگرام ببینم گردو پیامم را خونده یا نه که همون موقع بهم اس ام اس داد 

بوی نون سنگک تازه از پنجره میاد دلم صبحونه میخواد و یادم میفته پنیر تموم شده لباس میپوشم و میرم پنیر و خامه و نون تازه میگیرم

نور خورشید از پشت درخت توت قدیمی کوچه میخوره تو چشمم 

و سرحالم میکنه 

دلم میخواد تو هوای خنک صبح برم پیاده روی ولی همراه خودم گوشی نیاوردم و گردو قراره بهم زنگ بزنه 

دیشب بیشتر برای  آینده و تنهایی خودم اشک ریختم

نمیخوام مثل مامانم خونه نشین و افسرده باشم 

پس باید خودم را آماده کنم برای سرحال زندگی کردن حتی. درتنهایی

2116

مردم که از دل آدم خبر ندارند

2115

تو هم دلتنگ شدی

2114

برای تو بمیرم و زنده بشم 

به پای تو گریه بشم خنده بشم

اصلا دیگه فایده نداره خواهشم

تو داری میری

اسم تو فریاد بزنم یا نزنم 

از دیدنت دل بکنم یا نکنم

اصلا دیگه واسه ات مهم نیست بودنم

تو داری میری 

سون باند

2113

چه روز شلوغی بود 

دیشب بیخواب شده بودم و با گریه و ذکر گفتن شب زنده داری کرده بودم و صبح دیر تر ازخواب بلند شدم

روزم  را با دانلود سفرنامه ناصرخسرو شروع کردم

بعدبا چکه آب از سقف به خاطربیخیالی مستاجر و جر و بحث های بیخود یکمی حرص خوردم

در ادامه برنامه های بی نتیجه و جور واجوری که برای تقویت زبان انگلیسی دارم امروز آهنگ جنیفر گوش میدم و مغز درد میگیرم

بعد تا ظهر ناصر خسرو خوندم 

ساعت سه با گردو رفتیم آرایشگاه و تو آرایشگاه ناصرخسرو خوندم

بعد که برگشتم خونه برای آشتی به عزیزدلم پیام دادم

و نشستم منتظر لوله کش که بیاد برای سقف یه فکری بکنه

حالا چکار کنم که استرسم کم بشه 

فیلم شب های روشن ببینم 

و با عاشقانه هاش عشق کنم

مستاجر با جیغ و فریاد داره میره

تا الان نخواستم باور کنم دختر به این خوبی معتاده ولی دیگه باورم شد و دلم سوخت

جواب پیامم را گرفتم خیلی رسمی و جدی

مستاجر کلید را تو خونه جا گذاشته و در را بسته و بیشتر جیغ و داد میکنه 

منو حواله میکنه به دست بریده حسین بعد یکمی فکر میکنه و یادش میاد ابوالفضل بود و نفرینش را تصحیح میکنه

برای حال بدش بیشتر دلم میسوزه

سکوت برقرار میشه

جواب پیام بوس میفرستم

میشینم بقیه فیلمم را میبینم

زنگ میزنند 

پیک شال های طرح کاشی که سفارش داده بودم را آورده 

با ذوق پله ها را میرم پایین و شال زرد گل گلی خوشگلم را تحویل میگیرم

گوشی به دست برای شام کباب تابه ای با رب انار درست میکنم و بقیه فیلمم را میبینم

بعد مدتها یه تیکه نخودچی کباب تابه ای میخورم و سعی میکنم با زور فلفل و ماست طعم گوشت را حس نکنم 

بالاخره فیلم بعد شام تموم میشه 

تو دلم عشقولانه شده ولی حیف که قلبم ترک برداشته

روز سوم

2112

فقط دشمن ها هستند که همیشه، حرفِ هم را، بی هیچ کم و کاستی می فهمند. اغلب هم لبخندی، چاشنیِ گفت و گویشان است.
دوستی، همیشه با سوءتفاهم همراه است... 
عشق؛ خیلی بیشتر...!

2111

تا الان نخواستم درباره اتفاق عجیبی که این روزا برام افتاده بنویسم شاید چون فکرم درگیر ...بود

الان هم ترجیح میدم که همچنان تو ذهنم بمونه فقط برای ثبت اتفاقات زندگیم مینویسم که بعد از بیست و چندسال  دیدار با سختگیر ترین استاد دانشگاهم حال و هوای عجیب و بسیار خوب و غیرمنتظره داشت

همچنان از زندگی و اتفاقات عجیب و شیرینش ممنونم

2110

دسته کلیدم بالاخره بعد از 18 روز  پیدا شد و همین اتفاق ساده خوشحالم کرد چون من حتی به کلیدم وابسته میشم

2109

در برخوردهای کوتاه با بعضی غریبه ها خیلی انرژی مثبت میگیرم 

2108

روز سوم...

سکوت

2107

we used to be crazy in love

?can we go back to how it was

jennifer lopez

2106

"عشق الهی هم اکنون برای تصحیح این وضع ، به کاملترین کار

 خود سرگرم است"

پس همه چی را میپذیرم

2105

یارب العالمین

2104

 پیام محبت آمیز یا عاشقانه یا سلام و احوال به ظاهر معمولی از آقایون با رده سنی مختلف زیاد میگیرم

بعضیاشون مثلا فقط محبت دارن بعضیاشون مرض دارن و بعضیاشون خودشونم نمیدونند چی میخوان 

منم مجبورم هر کدوم را یه جوری دست به سر کنم 

یکی را با احترام یکیو با  کم محلی و به یکی هم خیلی جدی بگم دیگه پیام نده 

و بعد میشینم فکر میکنم من احمق ترم یا اونا

2103

خب این اشکها طبیعیه و به خودم حق میدم برای خودم اشک بریزم

2102

روز دوم...

2101

من تورا به خیر و صلاحت می سپارم . دوستت دارم اما برایت آزادی کامل و ان سلامت را می خواهم که از هر جهت به مصلحت توست. من آزادم و تو نیز آزادی

کاترین پاندر

2100

غذا سفارش دادیم و اومدیم پشت بوم پیک نیک

زیر آسمون دراز کشیدم و به  سناره ها نگاه میکنم و به عشق الهی فکر میکنم

2099

با دختر خاله ها تو حیاط خونه مادربزرگ لی لی بازی میکردیم 

مادربزرگ تند نند مشغول کاراش بود 

پله ها را بالا پایین میکرد 

سر شیرحوض سبدها را میشست 

میرفت بالا و تو سماور آب میریخت 

میومد و سر حوض وضو میگرفت 

به ما میگفت اگه میاید مسجد زود باشید

میرفتیم بالا و هر کدوم یه چادر جانمازبرمیداشتیم 

میومدیم سر حوض وضو میگرفتیم 

صدای موذن تو کوچه میپیچید

چادرمون را سرمون میکردیم و تو کوچه دنبال مادربزرگ میدویدیم

امروز غروب به یاد اون روزا بعضم ترکید

2098

جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمی‌شود
یک فضای خالی
و حتی در بهترین لحظه‌ها
و عالی‌ترین زمان‌ها
می‌دانیم که هست
بیشتر از همیشه
می‌دانیم که هست
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمی‌شود
و ما
در همان فضا
انتظار می‌کشیم 
انتظار می‌کشیم
چارلز بوکوفسکی

2097

 وقتی میخواستیم جایی بریم یا کاری بکنیم خواهرم میگفت قبلش نقشه نکش وگرنه نمیشه

کاش اینقدر برای دیدنت نقشه نکشیده بودم

2096

غم مهمان ناخوانده است 

در را برویش باز کنی میاد تو دلت میشینه و دیگه رفتنش با خداست

2095

چه زود پاییز شد

2094

از بیداری نا امید شدم

تو خواب باهات حرف میزنم

 بغلت میکنم و بوست میکنم 

تووخواب جواب پیاممو میدی 

تو خواب تورو دارم

2093

تو که از دلم خبر داری


2092

تا حالا اینقدر به مفهوم پاره تن فکر نکرده بودم

همیشه فکر میکردم فقط برای فرزند استفاده میشه

ولی الان میبینم تو هم پاره تنم شدی

اگه از دست بدمت مثل اینه که قسمتی از وجودم از دست رفته

 میشه زنده موند ولی زندگی نه

2091

برای پر کشیدن شوق پروازم تو هستی 

تویی که با نگاهت در وجودم ریشه بستی

ابی

2090

هیچ وقت کامل دل نبریدم

هیچ وقت نا امید نشدم

21 سال صبر کردم 

21 روز دیگه هم صبر میکنم

منتظر می مونم که حرفی را که باید, بشنوم

2089

کاش هنوز چشم به راه نامه هات بودم و تا  پستچی زنگ میزد چادر گل گلی سرم میکردم و پابرهنه میدویدم در حیاط را باز کنم و وقتی اسمتو رو پاکت می دیدم قلبم میریخت

2088

"لحظه دیدار نزدیک است"

از دیروز این آهنگ را گذاشتم و اشک میریزم

2087

بدجور تو ذوق آدم میخوره

2086

دوش آگهی ز یارِ سفر کرده داد، باد

مـن نیز دل به باد دهم، هرچـه باداباد

از دسـت رفـته بـود وجودِ ضعـیفِ من

صبحم به بوی وصلِ تو، جان باز داد، باد

حافظ

روز دوم


2085

روزهایـی کـه بـی تـو می گـذرد

گـرچه بـا یـاد تـوست ثـانـیه هـاش

آرزو بـاز می کـشد فـریـاد:

در کـنار تـو می گـذشت٬ ای کـاش!

فریدون مشیری

روز اول

2084

بهترین 21 روز را میخوام شروع کنم

فقط برای دل خودم و ثبت قشنگترین لحظه ها

هر روز یک شعرعاشقانه


2083

با این زندگی که میکنیم مگه چند بارشانس دیدن خوشه پروین را خواهیم داشت 

درسته که تمام تنمون را پشه خورده و 2 روزه مشغول خاروندن خودمونیم ولی ارزشش را داشت

2082

منتظرتم