به رفتن که فکر می کنم هزار تا فکر دیگه می ریزه سرم
خونه ام مرتب نیست بعد مردم میان تو خونه ام آبروم میره
به دوستام پیام بدم خداحافظی نکنم فقط بهشون بگم چقدر دوستشون داشتم
به گردو بگم منو ببخشه که نتونستم تا آخر همراهش باشم
برای شاگردام بنویسم که نگرانشونم بعد من بی معلم نمونند
و خودم
از خودم بخوام منو ببخشه که نتونستم به آرزوهاش حسرت هاش و امیدهاش برسم
شاید خیلی چیزا دست من نبود ولی می تونستم کمتر بهش سخت بگیرم کمتر غصه دارش کنم و آزارش بدم
به رفتن فکر می کنم و به این همه کار که شاید دلیلی برای موندنه
ماموریتم هنوز تموم نشده
باید باشم برای گردو، دانش آموزام، دوستام
باید باشم برای خودم
این همسایه که هر وقت می رسه تو کوچه صدای داریوش میاد از ضبط ماشینش
قلب من از صدای تو
ندیده عاشقش شدم
از زمین و زمان عصبانی بودم و تو دلم فحش می دادم بعد فکر کردم به جای فحش دادن چیکار میشه کرد
رفتم سر گوشی آهنگو پلی کردم اب و آتش نمی دونم چند بود و سعید نمی دونم چی داشت می خوند« باریکلا باریکلا باریکلا »خود به خود از اون حال عصبانی افتادم تو ک..شعر ترین حالت ممکن
شاید چاره همینه
می خوام به گذشته فکر کنم می خوام نگران آینده باشم ولی دیگه حوصله ای برای فکر کردن نمونده
حتی الان هم برام مهم نیست به جهنم هر چی می خواد و هر طور می خواد پیش بره
صدای گنجشکا و صدای بنان قاطی شده و من که تا شب هزار کار ردیف کردم و باید خوب می خوابیدم از صداها لذت می برم
دل درد و حالت تهوع دارم بلکه یه بار مسموم بشم بترسم دیگه آت آشغال نخورم
ولی اگه نصف شب حالم بد بشه نمی تونم از کسی کمک بخوام چون نمی تونم بگم چه کوفتی خوردم
شایدم علائم کروناست و ... به آرزوش رسید .همین سر شبی داشت خبر می داد که دختر عموم هم کرونا گرفته و فوری گفت فقط تو نگرفتی.
ای بدبخت من که کرونا نگرفتنم هم لج اینا را در میاره
فعلا آبلیمو خوردم و یه کاسه هم گذاشتم کنار تخت همینقدر دوراندیش!
دلمان فسق و فجور در جاده شمال می خواهد
بیخواب شده بودم اول یه صدایی اومد که معلوم نبود گربه است خر خر می کنه یا کلاغ چند بار دیگه تکرار شد و دیگه رسما غار غار کلاغ شد
چرا کلاغ ساعت ۳ نصف شب باید غار غار کنه رفتم سر پنجره ماه را دیدم یادم افتاد زلزله ی پارسال هم زمان با سوپر مون بود فردا شب هم که سوپر مون و ماه صورتی داریم تقویم را چک کردم بله دقیقا همین موقع از سال قمری بوده بیشتر ترسیدم تند تند کوله فرار بستم و لباس عوض کردم و آماده ام برای فرار و کلاغ خیلی بیشتر سر و صدا می کنه و با هر غار غارش بیشتر وحشت می کنم و تنم می لرزه هیچ وقت فکر نمی کردم از این صدا تا این حد اینقدر بترسم تا جایی که بتونم بیدار می مونم و امیدوارم با این لباس ها از گرما خفه نشم
دیگه قطع به یقین می تونم بگم دیگه هیچ مردی تو دنیا نیست که از صمیم قلب دوستش داشته باشم و نمی دونم این حس ترسناکه یا خوبه یا هر چی بالاخره حس من همینه
الان بیدار شدم و باید چوب کبریت بذارم بین پلکام که دیگه خوابم نبره
خوابم ببره دیگه با ساعت بیدار نمیشم و خواب می مونم و دیگه تو مدرسه آبرو برام نمی مونه
از حرص یهو دلپیچه و سردرد و حالت تهوع گرفتم
به وضعیت امروزم گفته میشه ...پیچ اون وقت الان دارم چیکار می کنم؟ mahjong بازی می کنم چون دیگه بریدم و باید یکمی آرامش بگیرم
از دیشب یه درد حس می کنم ولی اینقدر بدحالم که حوصله ندارم بهش فکر کنم الان فهمیدم معده ام داره سوراخ میشه چون از دیروز ناهار تا الان هیچی نخوردم الانم اشتها ندارم
آخه چله تابستون و این رگبار؟!
بعد انتظار دارم نرم تو وهم و خیال
صاحب شورت های همیشه آویزان هم سرش را از پنجره قلعه آورده بیرون و شناسایی شد
یخچال تعمیر شد ولی دوباره خراب شد و الان قابلیت کشتن یه نفر را دارم از بس که عصبانی ام
تو واتساپ با تعمیرکاره دعوا کردم زنگ زدم پشتیبانی دعوا کردم و دیگه حالم بهم می خوره از این یخچال و از این زندگی و از خیلیا حالا اون خیلیا این وسط چکاره ان هیچی ولی الان که عصبانی ام می تونم مهربون نباشم و کارای بد خیلیا را نبخشم
یه چیزی تو قلبم شکست صداشو شنیدم
هیچ وقت مثل امروز مطمئن نبودم که دیگه اضافه کار نمی کنم ولی بعد یه تماس تلفنی و به فاصله 4 ساعت حرفم را پس می گیرم و مطمئنم که سال بعد هم اضافه کاری خواهم داشت
موقعیت صندلی و میز و حال نزار من شده عین عاقبت نقد و نسیه
در انتظار وصل شدن این اینترنت کوفتی به سر می برم
امروز بهترین فرصته که برم آرایشگاه ولی اصلا حوصله تحلیل های دوزاری آرایشگرا رو ندارم پس قربون تارهای سفید موهام میرم
اینترنت دارم و ندارم
اتفاق عجیبیه
تمام شبکه های اجتماعی قطعه و تقریبا دسترسی به دنیای بیرون نداریم
صفحه های داخلی باز میشه پس نماوا باز میشه پس امروزحتما رابین هود می بینم
زنگ اول کلاس نداشتم ولی باید در مدرسه باشیم
دلم نمی خواست برم مدرسه پرپر هم شدم و حالم بده پس زنگ اول را به خودم استراحت دادم و همین یه ساعت دیر رفتن چقدر روحیه ام را خوب کرد
"Yanıma koşa koşa gelsen" رویا زینت سالی گوش میدم به یاد...
با تموم وجوددلم هله هوله می خواد
4 ساعت خوابیدم و تمام مدت خواب اَبرو دیدم آخر بیدار شدم رفتم تو آیینه دستشویی خودمو دیدم ابرو خرابه ولی قربون صدقه خوشگلی خودم و موهام رفتم که دیشب خیس بود و فر فری خشک شده بود
گوشی دیوونه ام را برداشتم و بهش فحش دادم که دوباره خل شده و درست شارژ نشده
رفتم اینستاگرام استوری های هدی رستمی را دیدم که رفته اهرام ثلاثه و به این فکر کردم که چرا دیدن مصر حتی تو آرزوهام نبوده و اینقدر ممنوعیت را راحت پذیرفتم
تو یکی از استوری ها کیمیاگر با صدای نامجو را گذاشته بود ومنم هوس کردم صدای محسن نامجو همیشه آرامش بخش بوده برام
دل زارم را پلی کردم برای خودم تا برای n امین بار گوش بدمش
دایرکت های استاد دیوانه ام را خوندم که هر سوراخی را می بندم از سوراخ دیگه خودشو می کشه جلو و حالا اینستا ول کن نیست و هر بار منو به گوه خوردن می ندازه که چرا قبولش کردم
بیخود نبود درسشو سه بار افتادم الان حتی اظهار نظرش درباره یه عکس را متوجه نمیشم از بس گنگ حرف می زنه و مجبورم به دروغ بگم بله آقای دکتر متوجه منظورتون شدم مرتیکه پیرکنه دست از سر کچل من بردار البته این چند تا کلمه آخر را تو دلم سرش جیغ می کشم
رفتم اون یکی اینستاگرامم و استوری هایی که مریم x از عشق گذاشته بودرا خوندم و دلم جمع شد چقدر برام آشنا بود...آشنا به اندازه ی 23 سال عمرم
الان هم دارم به درخت سیب های کندلوس فکر می کنم و آرزوی قشنگمون که نمی دونم برآورده میشه یا نه
امروز برم دو تا شنبه ی دیگه برم این سال سخت تمومه جونم در اومد از این همه کار
چقدر حالم بده
نشستم پلی لیستمو بالا پایین میکنم چی گوش بدم بلکه سرحال بشم و در نهایت dudu تارکان را پلی میکنم و همین طوری که با حوله نشستم در بی حالترین ممکن گوشش میدم و به خودم و این زندگی و زمین و زمان فحش میدم
یه خواب خوبم دیشب دیدم که یه صحنه هاییش یادم میاد و بقیه اش یادم نیست و بدجور رفته رو اعصابم
در حال حاضر از همه آدمهای دنیا متنفرم و دلم فقط تنهایی و سفر میخواد
به سلامتی خوب دیرم شد پاشم برم
هوا ا بریه و کاملا مناسب تهرانگردی ولی تنهایی بیرون رفتن هفته ی پیش که خیلی افسرده ام کرد
اصلا هم حوصله هماهنگی با دوستامو ندارم
حیفه حال خوبی که امروزدارم رو از دست بدم
پس می مونم خونه و با آرامش به کارام میرسم
حکایتهای پرپری
جلد پنجم صفحه ی 380:
هدفون گذاشتم وبا این حال بد و کمر درد برای خودم رقصیدم ولی الان چشام اشکیه و دلم میخواد زار بزنم
لعنت به این هورمونها
همه کانالهای خبری را بستم
اون وقت قیمت دلار کوفتی را تو کانال فال تاروت میبینم
سگ تو روحتون که دیگه خرافات هم برامون سرگرمی نیست
ولی واقعا دلار رفته تا 17 تومن؟
خب بره
اینم به جهنم
"به من بگو بی وفا حالا یار کی هستی"
3 روزه این آهنگ داره میخونه ولی امشب همین جوری که یه آدامس موزی بزرگ میجوم یه" به جهنم یار هر کی هستی" تو فکرمه
از اون شباست که حالم خوبه و هیچ موجودی نمیتونه از خودم دورم کنه
فقط چند ساعت گذشته که درباره تنهاییم نوشتم و یهو سر و کله یه ....پیدا شد
خدایااااا
چرا همه چیه من چپکی شده
چرا هر فکری دعایی تصمیمی یه جور دیگه میشه؟
غلط کردم به عربی چی میشه؟
چون ظاهرا فارسی افاقه نمیکنه
شایدم اینا امتحان الهی بوده !
خدایا تو رو خدا سربه سرم نزار بزار تو حال خودم خوش باشم
خدایااااااااااا صدا منو داری؟!