شب یلدا خونه مادر شوهر دعوتم
خواهر کوچیکه شیفته
خواهر بزرگه هم اصلا نگفته برنامه اش چیه ولی می دونم خونه مامان نمیره
مامان امشب تنهاست
فکر نکنم خودش به اندازه من درگیر تنهاییش باشه
بعدا:شب اینقدر طولانی بود که من خودم را به مامانم هم برسونم
خونه رنگ می کنیم و همه چی بهم ریخته
گردو رفته خونه مادربزرگش و من از فرصت استفاده می کنم تا وسایلش را مرتب کنم
باباش می گه چیزایی که لازم نداره را بریز دور
می گم لازم نداره ولی ازشون خاطره داره
می گه چندتاشو نگه دار برای خاطره, بقیه را بریز
می گم تو می شینی با خواهر برادرات از گذشته ها و بچگیتون تعریف می کنید
من با خواهرام
گردو با کی می خواد خاطره زنده کنه؟
شاید این وسایلی که به نظر ما دور ریختنیه بعدا بتونه یکمی از تنهاییش را پر کنه
از دور صدای ضبط ماشین می اومد
نزدیک پنجره کلاس که رسید صدای ضبط بلندتر شد
یکی عاشقانه می خوند
دخترایی که آخر کلاس نشسته بودند برگشتند و به مریم نگاه کردند
مریم با ذوق خنده ای کرد و لپاش سرخ شد
معلوم بود تو دلش قند آب شده
معلم خواست آخر این قصه تکراری را برای مریم تعریف کنه
ولی به خاطر برق عشقی که تو چشمای مریم بود, دلش نیومد
نباید خوشی اون لحظه را ازش می گرفت
نگاهش کرد
پرسید شنیدی؟
تمام صورت مریم خنده شد,جواب داد بله
معلم گفت پس دیگه حواستو بیار تو کلاس
تلفن زنگ می خوره
گوشی را بر می دارم
یه دختر نوجوون سلام می کنه
می گه خاله گردو هست؟
با تعجب می پرسم شما؟!
می گه خاله منم نازنین دیگه
سعی می کنم صدای بچه گانه نازنین را یادم بیارم
می گه تابستون یه سفر یک روزه رفتم ...
می گم چرا یک روزه؟
می گه یکی از دوستام دعوتم کرده بود
می گم نمی دونستم اونجا دوستی داری
می گه استانبول که رفته بودم با یه آقای ...ی دوست شدم
می گم مرد یا پسر؟
می گه مرد بود ولی انگار با خانمش مشکل داشت
می گم چه جوری رفتی؟
می گه برای بلیط هواپیما به حسابم پول واریز کرده بود
صبح رفتم عصر برگشتم
می گه خونه ای جایی نرفتیما
فقط تو شهر چرخیدیم
دستم حتی بهم نزد
می گم با هواپیما برگشتی؟می گه نه خودش با ماشینش برگردوندم تهران که بیشتر با هم باشیم
از همون جا هم برگشت شهرش که شب خونه باشه
می گم یعنی خانمش فکر می کرد این سر کاره؟
می گه آره ,برای دیر رسیدن شب هم حتما بهونه ای داشته بگه
می گم چرا شریک خیانت یه مرد می شی؟
می گه ما که کاری نکردیم که خیانت باشه
این مرد در هر صورت به زنش وفادار نیست
من نمی رفتم با یکی دیگه می رفت بیرون
چرا من خودمو از این خوشی محروم کنم
می گم فکر می کنی برای زنش هم این قدر وقت بزاره یا این قدر خودش را به زحمت بندازه؟
می گه نمی دونم و نمی خوام هم بدونم
هیچی نمی گم
گردو:هوس لاک کردم
من:نمی شه.فردا می خوای بری مدرسه
گردو:ناخن ها را شنبه دیدند.دیگه نمی بینند
من:چه ببینند چه نبینند باید قانون مدرسه را رعایت کنی
گردو:تو لاک دوست نداری به من چه؟من دلم می خواد لاک بزنم
سالهاست که شهزاده رویاهام را می بینم
با هم حرف می زنیم
می خندیم
تنها کسی که عشق واقعی را تو چشماش دیدم,
وقتی نوازشم می کنه
تنها کسی که منو به خاطر خودم می خواد
غریبه ای که بیشتر از هر آشنایی بهم آرامش میده
دیشب هم اومده بوده
یادم نمیاد چی شد فقط می دونم بوده
حس خوبی که بعد از بیداری داشتم اینو می گه
سالهاست که باور کردم این رویا حقیقتی نداره
و
یک فوتبالیست نود دقیقه بازی می کنه می شه بهترین بازیکن زمین,یک میلیون تومان جایزه
می گیره
اولین بار بود که اینجوری سرما می خوردی
خودت به خودت می خندیدی که مثل پیرمردها گرم کن پوشیدی
خوابیدی و ناله می کنی و شلغم و لیمو شیرین می خوری
تا پیرمردی که خیلی مونده ولی کم کم داری سن خودت را باور می کنی
دیروز یه حرف خنده دار به مامانم زدم
جوری خندید که اشکش در اومد
منم از ذوق خنده مامانم, اشکم در اومد
رفته بودیم خرید
حواسمون به خرید بود
گردو بیرون مغازه را نگاه می کرد
پرسید مامان اونجا کجاست؟
با عجله برگشتم نگاه کردم دیدم از پشت یه دیوار بلند سقف شیروانی قرمزی پیداست و کبوتری که از رو سقف پرید
به نظرم اومد باید انبار باشه یا یه خونه خرابه
با بی حوصلگی برگشتم و گفتم نمی دونم
و منتظر موندم مغازه دار به حرفاش ادامه بده
ولی مغازه دار به گردو گفت اونجا خونه امین الضرب بوده
کسی که برق را وارد ایران کرد
الانم نوه نتیجه هاش تو همین خونه زندگی می کنند
دوباره برگشتم و با دقت به خونه نگاه کردم
دیدم یه سرستون قدیمی هم از پشت دیوار پیداست
خرید کردیم
ولی هنوزم سعی می کنم داخل خونه امین الضرب را تصور کنم
نتیجه سیاست بی پدر اینکه به اینترنت ری..ده شده و گاو و گوسفندای من تو فارم ویل دارند هلاک می شند
گردو مریض شده و من مشغولم به پخت و پز غذای مریضی و نبات آب سرد و عرق نعنا هم زدن و اسفند دود کردن و تخم مرغ شکستن
دیدم بی حال شده گفتم مثل مادربزرگا شیره گوشت بگیرم بهش بدم بخوره که قابلمه بی آب شد و سوخت
یکی نیست بگه آخه منو چه به این کدبانو گیریا
حالا موندم با این بوی گندی که تو خونه پیچیده چه کنم
الانم با یه دستم تایپ می کنم چون با اون دست دماغمو چسبیدم
باز من می دونم بوی چیه همسایه ها که دو تا مشکل دارند هم این بو را تحمل می کنند هم باید کلی فکر کنند که این بوی سوختگی چیه