دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

سال ۷۵ یا ۷۶ بود تو دانشکده دندانپزشکی یک جلسه نقد فیلم های مهرجویی گذاشتند با پروین دو تایی رفتیم و از ده صبح تا ۵ عصر تو سالن بودیم و فیلم دیدیم و نقد شنیدیم 

عصر  گیج و خسته ولی با حال خوب  بر می گشتیم خوابگاه و حساب کردیم اگه صبح رفته بودیم تهران الان خونه بودیم ولی ارزشش را داشت که این همه ساعت تو اون سالن بودیم

الان پروین اون سر دنیاست، مهرجویی به خاک سپرده شد ، دیگه اثری از عشق  اون روزام نیست و من ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد