دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

108

 با  روشن بودنم تنهایی کس دیگه را پر می کنم

آدم وقتی تنهاست همه را مثل خودش می دونه

شاید تنها نباشه

شاید دل به روشنی چراغی دیگه داشته باشه

ولی اگه تنها باشه این روشنی همراهیش می کنه

نیازی به حرف زدن نیست

تو همین سکوت هزار حرف زده می شه

شنونده باید عاقل باشه

می گه رفیق غم نخور

من اینجام

منم مثل خودتم

کله سحر روز تعطیلی اومدم تو این دنیای مجازی

اومدم تا  حقیقتو فراموش کنم

غمت نباشه رفیق

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:00 ب.ظ http://spantman.blogsky.com

غم دنیای دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوش باشد.
فراموش کن عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد