دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

398

 تو فیس بوک بهت سلام می کنه

هول شدی

از عکس العمل من می ترسی

اینکه بشناسمش

دختری که چند سال پیش به خاطر عکسش تو کامپیوترت,دعوا کردیم

نمی دونی که من خیلی خوب می شناسمش 

خیلی خوب می دونم هنوز هم هست

گردو میگه اه اه چه ریختی داره

حالم بهم خورد

تو میگی من جای باباشم

من میگم کار ما از این حرفا گذشته

و می خندم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد