اوایل جنگ
موقع بمباران
خانه اش را مرتب می کرد
که اگه بمب تو خونه اش خورد
و مردم برای کمک اومدند
خونه مرتب باشه
یکی هم بود که همیشه تلاش می کرد تا شورت کهنه توی تنش نباشه ... تا مبادا وقتی افتاد و مرد ، بردندش برای شستن ، جلوی چشمهای کنجکاو و موقعی که دارند لباسهاشو قبل از غسل درمیارن ، آبروش نره ...
یکی هم بود که همیشه تلاش می کرد تا شورت کهنه توی تنش نباشه ... تا مبادا وقتی افتاد و مرد ، بردندش برای شستن ، جلوی چشمهای کنجکاو و موقعی که دارند لباسهاشو قبل از غسل درمیارن ، آبروش نره ...