دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

915

صبح تو فال می خونم یه دیدار یا ملاقات ناگهانی واقعا خوشحالم می کنه

پیش خودم میگم هه!

ملاقات با نجار و نصاب و بقال که نمی تونه خوشحالم کنه

پس چرت نوشته

ولی دیدار! ناگهانی واقعا اتفاق افتاد

هم واقعا خوشحالم کرد 

هم ناراحت

تازه فهمیدم تو همین چند ماه

چقدر تغییر کردم

چقدر سختی کشیدم

چقدر بزرگ شدم

چقدر خودم شدم

دوست عزیزم

هم فکری و همراهیت

برای مهمترین تصمیم زندگیم 

را فراموش نمی کنم

نظرات 1 + ارسال نظر
نادم یکشنبه 20 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:37 ق.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

کودک نیستم... اما میدانم که اگر دستم از دستت رها شود گم میشوم...!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد