دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

1232

همه ازم تعریف میکنند

همه دوسم دارند

ولی  هیچ اهمیتی نداره

1231

مرادم برگ چناری بود

که روبروی چهل ستون 

افتاد روی شونه ام

1230

قضاوت نمیکنم

1229

بی اهمیت بودن همه چیز و همه کس

1228

یادش بخیر ندای درونی داشتم

1227

ارادتمند عمه ت باش

1226

حیف که قراره قضاوت نکنم 


1225

از آدمها اشباع شدم

1124

مثل مادگو نو من شیره می مونه

1223

"عشق را از عَشَقِه گرفته‌اند  و  آن گیاهی است که در باغ پدید ‌آید در بن درخت. اوّل ، بیخْ در زمینْ سخت کند. پس سر برآرد و خود را در درخت می‌پیچد و هم چنان می‌رود تا جمله درخت را فرا گیرد و چنانش در شکنجه کشد که نم در میان رگ درخت نماند و هر غذا که به واسطۀ آب و هوا به درخت می‌رسد، به تاراج می‌برد تا آن گاه که درخت، خشک شود

محمود دولت آبادی

1222

دو سال پیش بود 

شایدم سه سال پیش

فرقی نمیکنه

تهران بارون تندی اومد 

یوگا بودم

سالن نور

صدای شر شر بارون حواسمو پرت میکرد

اومدم بیرون،همه خیابونا اب گرفته بود

وسط اون چلپ چلپ  من با موبایل با یه دوست حرف میزدم

و وضعیتو براش تعریف میکردم

حال خوبی داشت اون روز

1221

مثل گاو پیشنو سفیدیم

1220

ده بیست سه پونزده

هزار و شصت و شونزده

هر کی میگه شونزده نیست

هیفده هیجده نوزده بیست 

1219

امان از وقتی که نخوام کسیو دوست داشته باشم

1218

چه خوبه که هستی

1217

دلم براش تیر بکشه

1216

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

عصار

1215

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

1214

در من ریشه کردی 

1213

آدما قدرم نادونن

آدما حرفم ناخونن

ابراهیم منصفی

1212

تویی که هنوز نشناختمت

1211

یه حال خوب