دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

110

-خانوم مامان قبلیمون اومد پیشتون؟

-مامان خودت؟! نه ندیدمش ,اومده بود تو رو ببینه؟

-آره خانوم. دم در دفتر بود صدامون کرد گفت عرفان بیا 

-تو رفتی؟

-نه 

-چرا؟

-دیگه کاری باهاش نداریم خانوم

نظرات 1 + ارسال نظر
پاییزانه چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 03:44 ب.ظ http://paeezane.persianblog.ir/

چه عجیب...

ولی واقعی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد