دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

1474

وقتی میرفتیم خونه خاله عذرا چشمم به ساعت دیواری بود تا کوکو بیاد بیرون 

از آدمهای اون خونه خجالت میکشیدم و با هیچ کس حرف نمیزدم و تنها دلخوشیم کوکو بود 

 تا حسین از جاسک اومد و هم بازیم شد

 و  صدای کوکو تو سروصدای بازیمون  گم شد

کوکو هنوزم هست

 چند وقت یه بار میاد بیرون 

کوکو

 من هستم

کوکو

دوستم داشته باش

کوکو

 منتظرم باش 

کوکو

کوکو

کوکو

و من که میدونم میشه صدای کوکو را نشنید

نظرات 2 + ارسال نظر
مگهان جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 01:38 ب.ظ http://meghan.blogsky.com

میشه صدای کوکو رو نشنید؟ واقعا؟

دلخوشیا کم نیست

بانو(: جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 02:06 ب.ظ http://banolabkhand.blogsky.com

کاش میشد ولی گاهی تا ابد ی صدا تو گوشت زنگ میزنه

منتظر شنیدنش نباش
بزار بیاد و بره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد