دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

1396

وقتی میرم سر یخچال مغازه بستنی بردارم استرس میگیرم 

نکنه بستنی ها گرمشون بشه 

کلا احترام خاصی براشون قائلم

1395

بعدا میگم

1394

باورت نمیشد اینقدر راحت بندازمت دور 


1393

خیلی سخت بود 

خیلی زیاد

ولی من تونستم

1392

تو دلم چی داره میگذره خودمم نمیدونم

فقط میدونم هنوز عاشقتم ولی دیگه...


1391

به ته خط رسیده بودم میفهمی

1390

دلم خواست

1389

فقط خودم و خودم

1388

اینقدر تلخ بود که هیچ وقت یادم نره

ولی شاید یادم بره که همون روزا یه عده بی خیال همه چی مهمونی و خوش گذرونی داشتند


1387

کلی کتاب و فیلم و آهنگ گذاشتم برای پیری

زل زدن به کبوترها هم میتونست برای پیری خوب باشه

ولی الان از این کار لذت میبرم و آرامش میگیرم

حتی یه وقتایی اشکم را در میارند 

شاید پیر شدم 

1386

من رسیدم رو به آخر 

تو بیا شروع من باش

معین

1385

اینجوریا هم که همه فکر میکنند نیست

و قلب مهربونی ندارم 

و دلم میخواد سر به تن هیچکی نباشه

1384

یه گنجشک پشت پنجره کلاسم جیک جیک میکرد