دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

1558

میرم تلگرام حوصله کسی را ندارم

میرم اینستاگرام عکسها دیر بازمیشه میبندم میام بیرون

میخوام کتاب جدید شروع کنم نمی تونم انتخاب کنم

تلویزیون را روشن میکنم میزنم کانال مستند یه مستند درباره نگاتیو و لابراتوارهای  فیلمسازی, صدا را کم میکنم 

تلفن زنگ میخوره شماره دوستم را میبینم حوصله حرف زدن ندارم یه بالش میزارم رو تلفن که صداشو نشنوم

هیچ آهنگی نمیتونم گوش بدم 

یاد مزرعه ام میفتم

عصر جمعه  خاکستری سبز میشه

باید گندم ها را درو کنم و شیر گاوها را بدوشم و پشم گوسفندم را بچینم. 

شاید هیچ وقت در دنیای واقعی  نتونم کشاورزی کنم یا به گاو و گوسفند نزدیک بشم ولی مطمئنا بودن تو همچین فضایی میتونه حالمو خوب کنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد