دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

1829

هنوزم صحنه های اون شب جلو چشمم میاد و قلبم مچاله میشه

میدونم هرگز نمیتونم فراموش کنم و ببخشم

ولی در کل خیلی آرومتر شدم

هر وقت حوصله کنم و کف دستامو بگیرم جلو آفتاب تا ویتامین و انرژی بگیرم مثل امروز حتما روز خوبیه

روز هشتم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد