ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
زمان انقلاب 8 ساله بوده جنگ که شروع میشه کلاس چهارم بوده
سال موشک بارونی به خاطر دو سال مردودی کلاس دوم دبیرستان بوده یعنی هم سن و همکلاس امیرمحمد گلکار
پسر عموش و همبازیش اسیر میشه هم محلیش شهید میشه
با بدبختی دیپلم میگیره و میره سربازی و بعد سربازی میچسبه به درس و دانشگاه قبول میشه هم زمان تو یه شغل دولتی استخدام میشه
درس و کار و ادامه تحصیل و ازدواج و بچه داری و طلاق
یه عمر دویده و حالا فکر میکنه هیچی از زندگی نفهمیده و وقتش شده که سهم خودشو از زندکی بگیره با خوشگذرونی و الکی خوشی و دود و مستی
امیر محمد گلکار را نمیدونم کجاست و چه میکنه ولی هم نسلهاش دیگه شباهتی به خودشون ندارند