دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

1950

هنوز خونه ام 

برم مدرسه حتما مدیر با تیربار منو میزنه

ولی جدی میرم دفترش باهاش سلام علیکی میکنم تا صدام که انگار از ک.. در میاد را بشنوه و باورش بشه مریضم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد