دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

1958

میبینی چه قشنگ حواسمو پرت کرد 

امشب یه خط هم کتاب نخوندم 

کاش فردا قرار بزاره منم با همین تبخال و قیافه مسخره سرماخورده برم سر قرار تا خودش بفهمه چه غلطی کرده 

والا به قرآن سنگ که نیستم چقدر میتونم خودمو بزنم به اون راه و محل ندم

 متعهد به چی و کی 

به...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد