دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2191

یادداشتهای اسفند را خوندم و چقدر دلم برای خودم سوخت

 اون روزا فکر میکردم دیگه هیچ وقت حالم خوب نمیشه 

 8 ماه گریه و جنگ و دعوا 

تنها گناهم این بود که میخواستم یه زندگی از دست رفته را درست کنم 

با اینکه میدونستم  دارم تباه میشم ولی حاضر شده بودم از خودم و همه آرزوهام بگذرم و این همه زجر را تحمل کنم

روزهای سیاهی بود

الان که بهش فکر میکنم میبینم جنگ بین من و سرنوشتم بودکه به اشتباه میخواستم تغییرش بدم 

خدا را هزاران بار شکر میکنم که تقدیرم را جور دیگه ای نوشته

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد