دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2258

به صورت آفتاب سوخته ام نگاه میکنم

 به نقش حنای روی دستهای سیاه شده ام تو آفتاب

به زخم جا مونده روی پام  

به شالی که دختر بلوچ بهم داد 

به خاطرات سفرم فکر میکنم 

حتما باید سفرنامه بنویسم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد