دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2401

"بی تو باز پرنده ها به زیر بارون میشینند

 کبوترا خسته میشن میان تو ایوون میشینند"

خدایا چی میشد حس و حالم برمیگشت به  30 سال پیش 

چقدر پرانرژی و رها بودم 

وقتی این آهنگو گوش میدادم. تمام عشق و سرخوشی دنیا میریخت تو دلم 

تمام روزم به بازی  و درس و کتاب و تلویزیون میگذشت

بی هیچ غم و غصه ای

شاید اون عشقهای الکی نوجوونی یکمی اذیتم میکرد ولی شوق و شور زندگی تو دلم بود 

دختر موفق و نمونه مدرسه و فامیل بودم 

دنیای قشنگی  برای آینده ام تصور میکردم و دیگران  هم امید خیلی زیاد بهم داشتند

از هجوم این همه غم و غصه بیخبر بودیم 

چرا بایدزندگیم اینقدر پر پیچ و خم میشد 

کجای این قصه گم شدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد