دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2385

"تنها و خسته‌ام برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه‌ای تاریک. من غلام خانه‌های روشنم".

داشتم درباره غزاله علیزاده  میخوندم که رسیدم به این جمله های وصیت نامه اش

اعتراف میکنم که ترسیدم

نکنه آخر داستان تنهایی و کوچ سبزم به اینجاها برسه

دوری از گردو شاید نابودم کنه

از مرگ نمیترسم به خودکشی هم زیاد فکر کردم ولی من دیوانه وار عاشق زندگی ام نباید داستانم  تلخ تموم بشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد