دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2416

شدیدا افسرده ام 

به اپن تکیه دادم و به گلدون کوچیک کاکتوسم که جلو پنجره آشپزخونه است  نگاه میکنم 

به همه چی و هیچی فکر میکنم 

قالیچه آشپزخونه زیر پام  رو سرامیکهاسر میخوره و منم باهاش سر میخورم 

یهو کودک درونم ذوق زده میشه 

قالیچه را برمیگردونم و دوباره سر سره بازی و اینجوری رنگ دنیا عوض میشه

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم گلی شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 09:36 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد