دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2385

میخوام درباره یکی از مشکلات زندگیم بنویسم که از نظر خیلیا خنده داره

من از رانندگی متنفرم و تمام این سالها سعی کردم ازش دوری کنم و بهش نیاز نداشته باشم

تا حالا نمیخواستم دربارش بنویسم ولی دیروز که خودم تو گوگل سرچ میکردم ببینم کسی دیگه مثل منه به این نتیجه رسیدم تجربیاتمو بنویسم

هوش و استعداد و توانایی آدمها متفاوته

 آخرین بار که به هوش خودم شک کردم و تست هوش دادم به عدد 116 رسیدم پس خنگ نیستم و مشکل شیوه آموزش و یادگیریه

 کارهای عملی را اصولا با آزمون و خطا یاد میگیرم 

پدرم که میخواست دوچرخه سواری یادم بده  چند ثانیه پشت دوچرخه را گرفت و گفت برو و رفتم و وقتی برگشتم خونه دوچرخه سوار بودم فقط تمام بدنم را چسب زخم زدم!

از کامپیوتر متنفر بودم و خواهرم یه روز اومد و چند تا کار در حد روشن خاموش و کپی پیست یاد داد و رفت و بعدش تا جایی پیش رفتم که خودم ویندوز نصب میکردم 

آشپزی و قلاب بافی و بقیه کارهای هنری و حتی شنا هیچ کدوم با آموزش درست نشد و بعضیاش با تلاش خودم عالی شد و بعضیا به جای قابل توجهی نرسید

 و البته  کلا آدم کارهای عملی نیستم

 شاید دلیلش ذهن درگیرم باشه 

 به هر حال مدتیه میخوام رانندگی یاد بگیرم و تا الان ناموفق بودم 

 میشینم گریه میکنم و میگم نمیخوام برم رانندگی و گردو تعجب میکنه و بهم میخنده و حق داره 

و اینکه چرا برای این کار اصرار دارم چون میخوام به خودم ثابت کنم که میشه و به گردو هم نشون بدم برای کارهایی که دوست نداری هم باید تلاش کنی 

و از همه مهمتر اینکه دوباره یه کاری را نصفه ول نکنم 

دیروز بدترین جلسه آموزشی بود 

پشت فرمون نشسته بودم و ساعتو نگاه میکردم و به مربی میگفتم نمیتونم و تو دلم فریاد میزدم نمیخوام

بعدش رفتم امتحان آیین نامه را دادم و ده دقیقه ای تست ها را   زدم و قبول و تمام .با اینکه فقط یه روز برای خوندنش وقت گذاشتم ولی امان از خود رانندگی

یه فرمونه و دنده و سه تا پدال و اگه بزارند خودم باهاشون کنار میام 

امروز میخوام بهش بگم کلا هیچی نگو و یاد نده و بزار اشتباه کنم بزار خاموش کنم بزار خودم یاد بگیرم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد