دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2380

حکایتهای پرپری

جلد پنجم صفحه ی 380:

هدفون گذاشتم وبا این حال بد و کمر درد برای خودم  رقصیدم ولی الان چشام اشکیه و دلم میخواد زار بزنم

لعنت به این هورمونها 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد