دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2405

4 صبح بیدار شدم و فقط سرگوشی بودم 

از دست خودم دیوونه شدم 

چرا نمیتونم با اراده پیش برم و چرا اینقدر عمرمو به باد میدم

شایدم توقعم از خودم زیاده و با وجود این همه کار و درگیری های زندگی که داشتم و دارم  لازم نیست بیشتر از این به خودم فشار بیارم و تا همین جا هم خوب پیش اومدم 

نمیدونم 

در هر صورت الان با خودم جنگ دارم 

الانم از بس بی حوصله و خسته ام حاضرم بمب اتمی بیفته تو تهران ولی مدرسه ها تعطیل بشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد