دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2583

داشتیم از سرمای صبح زود یخ می زدیم که  یهو نگام افتاد به آسمون صاف و پر ستاره و هلال ماه و مردم از ذوق 

 نعمت زیاد دادیا ولی  خاک بر سر ما که بلد نیستیم ازش استفاده کنیم و گند زدیم به زندگیمون

دفعه بعد منو یه تک درخت کن وسط جاده فیروزکوه