دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2415

عجیب بود ولی نزدیک 20 روز بود گریه نکرده بودم و همه غم و عصبانیت این روزا را قورت داده بودم و شده بود خستگی, بیماری ,ضعف ,کابوس های شبانه و ....

ولی امروز بغضم ترکید و های های گریه کردم با عکس نوزادی که کنار خیابون رها شده بود و از سرما دستاش کبود شده بود 

بسه دیگه بسه

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم گلی شنبه 16 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 05:43 ب.ظ

منم تا امروز الکی خوش بودم ... تا اینکه امروز خودمو کشتم با گریه و حالم اصلا بهتر نشده ... و فقط تو می فهمی که احساس دلتنگ ترین آدم رو زمین رو دارم .....حالم اصلا خوب نیست

می فهمم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد