دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2667

امروز کدبانو شدم از صبح کار کردم حتی هم زمان با کلاس

لباس های روی بند را تا کردم گذاشتم تو کشو

  ملافه ها را شستم 

 روی میز را مرتب کردم و جاشو عوض کردم 

جارو کردم 

یکی از کابینت ها را مرتب کردم 

سرامیک ها را دستمال کشیدم 

کیف فرار زلزله را سبک کردم و فقط وسایل ضروری موند داخلش 

داخل ماکروفر  که پرنون خورده شده بود را تمیز کردم و روش هم دستمال کشیدم 

مبل بزرگه را سه گوش گذاشتم و یکی از دلایل خوشبختیم در زندگی جدید همینه 

یخچال هم مرتب کردم 

الان کوزه سفالی روی میز و دو تا گل سرخ داخلش شده خوشگترین نقطه ی خونه و نشستم نگاش می کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد