دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2779

از صبح که رفتم سر مزار پدربزرگ مادربزرگ و .... را دیدم فکرم مشغوله و عقل و دلم خون به پا کردند هنوز نمی دونم کدوم پیروز میدان میشن ولی درست نبود تو همچین روزایی منو تو این موقعیت قرار بدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد