دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2823

یه پیام صوتی پخش می کنی صدای یه پسره میگه به مامانت بگو عرفان خیلی خیلی سلام رسوند ازچهره مامانت معلومه باهوشه 

می پرسم کی بود میگی عرفان ... میپرسم منو می گفت؟ میگی آره می پرسم منو از کجا دیده عکس من که تو پیجت نیست میگه تو هایلایتام بوده اون عکسی که اصفهان گرفته بودیم 

خون جلو چشمامو گرفته میگم دیگه با این پسره مخ زن زبون بازحرف نزن میگی نه مامان مدلش اینجوریه از من اصرار که عوضیه و از تو انکار و آخر نمی تونم قانعت کنم میگم بهش بگو مامانم میگه فضولی هوشم به تو نیومده تو غش می کنی از خنده ولی من واقعا عصبانی ام و یه غصه به غصه هام اضافه شد 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد