دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2827

زمان بچگی برای رفع کنجکاویام و شناختن دنیا فقط تلویزیون را داشتم و کتاب و حرف های پدرم و هر کدوم یه جوری منو ساختند 

عادت داشتم و دارم درباره هر مطلب جدید که می شنوم یا می بینم زیاد فکر کنم و تجزیه تحلیل و نتیجه گیری کنم 

حرف های پدرم تفکر سیاسی ام را ساخت و کاش اخلاقی و اجتماعی هم از پدرم تاثیر گرفته بودم ولی متاسفانه هنوز نتونستم کامل به اون مرحله برسم 

کتاب هم که دنیای خیالی ام را ساخت 

از تلویزیون خیلی یاد گرفتم  همه برنامه ای می دیدم حتی جهاد سازندگی و کشاورزی و جالبه که الان تاویزیون بی مصرف ترین وسیله خونه ام شده

 برنامه کودک  برام لحظه ای و سرگرمی بود ولی مستند ها خیلی ذهنم را درگیر می کرد و البته مسائل سیاسی که بحثش جداست 

بعدا زمان  جوونی هم مستند ها را با جشنواره ها یا هر جا که می تونستم دنبال کردم و قسمتی از آینده ام را همین مستند ها ساختند بدون اینکه خیلی با برنامه ریزی قبلی باشه  میون ایرانگردی هام  به  لوکیشن این مستند ها جذب می شدم 

 پلیکان های باغ گلشن طبس را که دیدم 

وقتی تو بازار بوشهر صدای عزاداری را شنیدم

  تو باغ سنگی سیرجان که  قدم می زدم

وقتی به نخل های شادگان زل زده بودم  ...وسط فیلم ها قدم می زدم 

و مشهد قالی که رفتم ولی هیچ وقت نتونستم موقع مراسم اونجا باشم و فقط سر مزار سهراب رفتم که خودش یه حس و حال دیگه داشت 

دوباره دارم فیلم ها را مرور می کنم و البته دیگه اون جذابیت را نداره ولی بازم دیدنی تر از خیلی فیلم های دیگه است 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد