دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2854

بعد چند روز که اینستا را پاک کرده بودم دوباره ریختم و دیدم دوست

دختر عموم پیام داده که برای تولد دخترعموم فیلم بگیرم و تا ظهر بفرستم

عکس العمل من:

عه مگه تولد ...ه 

مگه ... هنوز با این دختر بسیجیه دوسته؟

حالا چی بپوشم و فیلم بگیرم

آهان اینا مومنن و باید حجاب کنم 

اصلا چرا اینستا را نصب کردم دوباره

چرا دخترعموم تصویر درستی از فامیلش به دوستش نشون نداده تا بدونه ما بی حوصله ایم 

چرا باید همچین روز شلوغ و بی حوصله ای این پیام بیاد 

مثلا وسط مدرسه ماسکو بدم پایین و فیلم بگیرم؟

مثلا فیلم بگیرم چی بگم؟... جون تولدت مبارک؟ خب بعدش؟یه خاطره از بچگیش بگم؟ آره تو که یادت نمیاد به روز که مامانم و مامانت می خواستن برن جایی تو موندی پیش من و گیر دادی یه قصه برات بگم

منم که اون موقع هم مثل الان  بی حوصله بودم یه چیزایی  از خودم در آوردم و گفتم. دفعه بعد که منو دیدی گفتی همون قصه را برات تعریف کنم منم  یادم نبود دفعه ی قبل چی سر هم کرده بودم آخی یادش بخیر تو چه بچه ی سمجی بودی و من چه دخترعموی بی حوصله ای 

و در نهایت به دختره پیام دادم بیرونم و تا عصر نیستم الان ۵ تا دیگه پیام داده که یکیش معلومه که نوشته از تو مترو بگیرم خدایا این دختره چرا اینجوریه تا الان بی دلیل ازش بدم میومد الان بیشتر شد آخه من اصلا مترو سوار میشم اصلا بشم مگه اسکلم وسط کرونایی تو مترو فیلم بگیرم مگه مستند اجتماعی درست می کنی

 وقتی میگم نمی تونم چرا گیر میدی چرا باعث میشی کلا اینستا و گوشی و خودمو بریزم دور

 اصلا  دخترعموم را آخرین بار کی دیدم  الان چه شکلیه چاقه لاغره موهاش چه رنگی کوتاهه بلنده بچه اش چند سالشه حرف می زنه نمی زنه خونه اش کجاست اصلا دیگه کدوم فامیل

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم گلی سه‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1399 ساعت 11:59 ق.ظ

اینا رو ول کن من هی میخوندم دوست دخترِ عموم بعد هی فکر میکردم تو چرا دوست دخترِ عموت رو میشناسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد