دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

3110

در خونه ام شیشه ای بود و سایه هایی از پشت در پیدا بود شروع کردم به جیغ و داد که آی دزد در را باز کردم پسر همسایه بالایی و چند تا پسر دیگه تو خونه ام بودند بازم جیغ و داد کردم بهشون میگفتم اینجا چیکار می کنید و نمی دونم چرا دائما می گفتم الهی بمیرید منتظر بودم مامانم و خواهرم و دامادمون بیان بالا صداشون را میشنیدم ولی کسی نمیومد پسرها هم گیج شده بودند فرار نمی کردند و فقط دور خودشون می چرخیدند  پسر همسایه هم مرتب معذرت خواهی می کرد و من همچنان جیغ می زدم و جیغ زدن تو خواب چقدر سخته
بدبخت پسر همسایه چرا من باید همچین خوابی درباره اش ببینم و البته بعد از این بهش مشکوک میشم 
بیا الان داشت می رفت پایین و تو پله ها سرفه کرد پس باید ازش ترسید و کرونا از صد تا دزدی بدتره 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد