دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

3111

_ طلوع عاشقانه با صدای قمری شروع شد من تعجب کرده بودم چون هیچ وقت ندیده بودم اصفهان قمری داشته باشه 

_خواهر بزرگه با خوشحالی تعریف می کنه که یه قمری تو حیاط خلوتشون لونه کرده میگه با صداش یاد بچگیام تو تهران میفتم و تنها چیزیه که ناراحتم نمی کنه چون خواهر بزرگه یادآوری خاطرات بچگیاش را دوست نداره 

میگم آره اون موقع اصفهان قمری نداشت ولی اینجا پر بود ولی الان اصفهان هم قمری داره 

و هر دو غرق میشیم در خاطراتمون 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد