دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

3116

میگه ببینمت میگم گریه کردم زشتم میگه فکر نمی کنی گنده شدی؟ میگم دلم برای پدرم تنگ شده؟ میگه با گریه آروم میشی؟ میگم آره 

تو زندگیم دو تا مرد را خیلی دوست داشتم که الان هیچکدومشون را ندارم. میگه منم دوست داشته باش .میگم تو دوست عزیزمی که اینقدر راحت باهات دردل میکنم. حرفای خل خلکی میزنه حواسمو پرت کنه وسط گریه میخندم میرم رو پروفایل .. میبینم آنلاینه دوباره اشکام سرازیر میشه 

می دونستم بی حوصلگی امروز به دلتنگی و گریه میرسه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد