دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دوباره میرم فیلم خاکسپاری را می بینم گریه ام بند نمیاد. اون پسر چطور چسبیده بود به جنازه ی مادرش .مادرش چقدر قربون صدقه موهای فرش میرفته .الان  چطور تونست این بچه را تنها بذاره
 استرس می گیرم نمی خوام بچه ام بی مادر بشه.از بیرون اومدم دستامو درست شستم؟ برم آب نمک قرقره کنم .تو دسشویی  نگاهم میفته به صورتم ریمل و خط چشمم از شدت گریه همه صورتمو سیاه کرده آب نمک بینیمو می سوزونه ، فکر می کنم این چه بلایی بود که سرمون اومد و دوباره  گریه
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد