دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

خونه مادر بزرگم بودیم با دختر خاله ام بازی می کردیم شاید اسم فامیل یا یه بازی دیگه روی کاغذ 

نوشتیم چیتا بعد به نظرم اومد چیتا می تونه فحش باشه و به دختر خاله ام گفتم چیتا اونم دقیقا فحش برداشت کرد و قهر کرد رفت خونه اون یکی مادر بزرگش 

حتی زاویه خوشید و نور اون روز  اتاق خونه مادربزرگم هم یادمه شاید چهل سال پیش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد