دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

1056

به پیرامون خویش بنگر

 همه چیز در حال تغییر است

 درست مثل یک رودخانه

 که می رود و می رود

 و بعد تو می خواهی که

 به آن آویزان شوی؟

1055

من میگویم 

آدم اگر کسی را دوست دارد 

باید با صدای بلند بگوید

هوشنگ گلشیری

1054

جسارت می خواهد

نزدیک شدن به افکار زنی که روزها

مردانه بازندگی میجنگد

اما شبها

بالشش از هق هق های زنانه

خیس است

1050

ارام شده ام 

مثل درختی در پاییز 

وقتی تمام برگهایش را 

باد برده باشد

1037

ما فقط باید عاشق کسانی شویم

که میتوانند کنارمان بمانند

  1. پائولو کوئیلو

1033

شعر !

کدام شعر،

مگر تالار بینش ات را جوییاى آذین تازه باشى.

1017

تنها عشق است که

تو را به رفتار درست

سوق میدهد.

جیدو کریشنامورتی

1008

چه چیز در این جهان، 

غریبانه تر از زنی ست که 

خودش را و تنهایی اش را 

بغل می کند و می پوسد 

اما حاضر نیست دیگر کسی را 

دوست بدارد

998

تا تو مراد من دهی 

کشته مرا فراق تو 

تا تو به داد من رسی

 من به خدا رسیده‌ام 

رهی معیری

979

بی تو اما به چه حالی من از کوچه گذشتم

963

دلهای ما که بهم نزدیک باشد

دیگر چه فرقی می کند

که کجای این جهان باشیم

دور باش اما نزدیک

من از نزدیک بودنهای دور

می ترسم

شاملو

958

آن روز که مُردم

آنچه را که یادگار دریاست

به دریا باز دهید

آنچه را که از اسمان

بر دل من مانده است

به اسمان بازگردانید

زمزمه جنگل وصدای ابشارها را

به جنگل و ابشار برگردانید

و اگر ستاره ای در دستهای من مانده است

آن را به آسمان باز فرستید

و آن گاه تن من را به زمین باز دهید

و قلب من را به سکوت و تاریکی بسپارید

و سپس به اهستگی از من دور شوید

تا هرگز از رفت و امد شما با خبر نباشم

بیژن جلالی

948

چرت تنهایی آدمها 

که پاره شد

توانایی تنها زیستن را

نخواهند داشت


939

اگر جرات دوست داشتن نداری

حداقل لیاقت دوست داشته شدن داشته باش

910

خبرت هست که بی روی تو

آرامم نیست

908

هیچ وقت کسی را که در حاشیه زندگیش هستی

در اولویت زندگی قرار نده

903

درویشی و عاشقی به هم سلطانیست
گنجست غم عشق ولی پنهانیست
ویران کردم بدست خود خانه‌ی دل
چون دانستم که گنج در ویرانیست
مولوی

902

خواهم از تو

در تو آورم پناه

901

احساس می کنم

در هر رگم

به تپش قلب من کنون

بیدار باش قافله ئی

می زند جرس

شاملو

900

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

899

فردا اگر ز راه نمی آمد

من تا ابد کنار تو می ماندم

فروغ

898

پر کن پیاله را که این جام آتشین

دیریست ره به حال خرابم نمی برد

فریدون مشیری

897

بدترین قسمت زندگی انتظار کشیدن است

و بهترین قسمت زندگی داشتن کسی‌ست که

ارزش انتظار کشیدن را داشته باشد 

ریچارد باخ

895

عشق تو به باد می ماند

تا می خواهم شعله ور شوم

می وزد و خاموشم می کند

عشق تو به باد می ماند

شعله ور که می شوم

می وزد و شعله ور ترم می کند


891

پیری نبضی است که دیگر تند نمی شود

888

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد

که خودت انگشت به دهان می مانی

گاهی دلتنگی هایی داری

که فقط باید فریادشان بزنی

اما سکوت می کنی ...

گاهی ..!! 

پشیمانی از کرده و ناکرده ات ...

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری

انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که ...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری

و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...

که می شناسی بنشینی و "فقط" نگاه کنی...

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود ....

882

ساقی به نور باده برافروز جام ما

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم

ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما 

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما

حافظ

879

و مهم نیست پُل ها را  از کدام سوی رودِ بزرگ بنا می کنند

ما به آب خواهیم زد 

ما  از پرده های تودرتویِ این تقدیر ِ مزخرف 

عبور خواهیم کرد.

سید علی صالحی

877

آفاق را گردیده ام

مهر بتان ورزیده ام 

خوبان فراوان دیده ام

اما تو چیز دیگری

863

و گفت: اندیشه خویش را نگاه دار

زیرا که مقدمه همه چیزها است

که هرکه را اندیشه درست شد

بعد از آن هرچه بر وی برود 

از افعال و احوال 

همه درست بود.


ذکر ابوتراب نخشبی

862

ﻋﺎﻗﺒﺖ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ

ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ

و ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺭﺍ

ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ

ایلهان برک

843

بعد از طوفان 

باید شعری تازه گفت

آهنگی تازه نواخت

باید در چوبی این باغ ها را

که در رویاهای مان شکل گرفته اند

رو به شهر باز کرد

باید همه چیز را از نو ساخت

هیچ بادی لانه ی پرندگان را 

دوباره سر جایش نمیگذارد

رسول یونان


838

بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد

837

نخوابیدن و 

جرات تکان خوردن نداشتن

این است بستر زناشویی

میلان کوندرا

830

با خودت دوست شو،

 اینگونه هیچگاه تنها نخواهی شد

 لائوتسه

822

به هیچ یار مده خاطر و هیچ دیار

که بر و بحر فراخ است و آدمی بسیار

سعدی

816

آی عشق

 آی عشق

رنگ آشنایت 

پیدا نیست

شاملو

811

فلسفه ی اصلی ام در زندگی اجتناب از آدمها تا جای ممکن بود.

هرچه کمتر ادم میدیدم، حالم بهتر بود!

  بوکفسکی

803

هیچ چیز به اندازه عشقی که هدف معینی نداشته باشد فرساینده نیست

هر چیزتحمل پذیر است

مگر احساس خلاء

رومن رولان

795

پاییز است

با برگ هر درخت می افتم 

به خواب که می روم 

باد مرا به سوی تو می آورد