دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2451

هیچ مسئله ای با سکوت حل نشده کاش هروقت سکوت کردید بدونید راه حل رو کشتید

2439

نیست نشان زندگی

تا نرسد نشان تو

مولانا

2545

تو تنها میتوانی آخرین درمانِ من باشی،
و بی شک دیگران بیهوده می‌جویند

محمد علی بهمنی

2492

باید دوید تا ته بودن

سهراب

2488

بالاخره خواهد آمد، آن شب‌هایی که تا صبح در کنار تو بیدار بمانم، سرت را روی سینه‌ام بگذارم و به تو بگویم که در کنارت چه قدر خوشبخت هستم

شاملو

2471

امــشـب از خــوابِ خــوش گــریـزانـم 

کـه خیــالِ تــــــو خـوش تـر از خـواب اسـت 

 سعدی

2470

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

سعدی

2468

مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست

یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد

حافظ

2468

مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست

یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد

حافظ

2461

بہ دوست داشتنت مشغولم

و این زیبا ترین دل مشغولی دنیاست 

2452

ز تمام بودنی ها، تو همین از آن من باش

که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد

حسین منزوی 

2435

مثل دُرناى بى جفت 

مثل باران بى دلیل 

در حال دوست داشتن تواَم 

در حالى که کنارم نیستی 

فروغ فرخزاد

2423

در نگاهم اگر نیستی 

در خـیـالـم سرشاری 

مولانا

2414

دوستم داشته باش

از رفتن بمان 

دستت را به من بده،

که در امتداد دستانت

بندری است برای آرامش

نزار قبانی

2400

یک جان چه بود؟ صد جان منی

مولانا

2387

زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو

فروغ

2359

دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست

من سرخوشم از لذت این چشم به راهی

فریدون مشیری

2352

به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت

دلی که کرده هوای کرشمه‌های صدایت

نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز

که آورد دلم ای دوست! تاب وسوسه‌هایت

ترا ز جرگه‌ی انبوه خاطرات قدیمی

برون کشیده‌ام و دل نهاده‌ام به صفایت

تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست

نمی‌کنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایت

گره به کار من افتاده است از غم غربت

کجاست چابکی دست‌های عقده‌گشایت؟

به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاک

به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت

"دلم گرفته برایت" زبان ساده‌ی عشق است

سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!

حسین منزوی

2813

تو معلم من بودی ! تمام روزهایی که دوستت داشتم و تمام ثانیه هایی که دوستم داشتی. تمام لحظاتی که عاشقانه کنارم بودی و عاقلانه به من درسِ زیستن می دادی. 

من تشنه ی حرف های شیرین تو بودم و تو ؛

داشتی از من ، آدم بهتری می ساختی .از میان صد و بیست و چهار هزار و یک پیامبر ، تو عاشق ترینشان بودی ، و رسالت تو ؛تولد منی دیگر از من بود ...


نرگس صرافیان 

2804

باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش

وین سوخته را محرم اسرار نهان باش

حافظ

2803

صبح، بدون تو

ظهر، بدون تو

عصر، بدون تو

شب اما پُر است از "تو"،

از خاطرات تو..

این روالِ هر روزه‌ زندگی من بود!

علی سید صالحی

2790

گفت:«اگر دوزخ مرا بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم ، از بهر آنکه عشقْ ، خود ، او را صد بار سوخته است». سائلی گفت:« اگر آن عاشق را جُرم بسیار بُوَد ، او را نسوزی؟» گفت:«نِیْ که آن جُرم به اختیار نبوده باشد،که کار عاشقان اضطراری بُوَد نه اختیاری».

تذکره الاولیا

2789

و عشق تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی هابرد 

مرا رساند به امکان یک پرنده شدن 

سهراب سپهری

2787

دوستت دارم ای خیال لطیف

دوستت دارم ای امید محال

فروغ فرخزاد

2784

رسیدن به یه امر محال بدون رنج محاله

عباس کیارستمی

2772

یک ساعت عشق صد جهان بیش ارزد

صد جان به فدای عاشقی باد ای جان

مولانا

2770

خیال دیدنت چه دلپذیر بود

جوانی ام در این امید پیر شد

نیامدی و دیر شد

هوشنگ ابتهاج

2763

اندر دل من درون و بیرون همه اوست

مولانا

2759

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

سیمین بهبهانی

2758

مرا امید وصال تو زنده می‌دارد

و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

حافظ

2754

ای خدا این وصل را هجران مکن

سرخوشان عشق را نالان مکن

مولانا

 شجریان

2743

تو فصل پنجم عمر منی،

و تقویمم

به شوق توست که

تکرار میشود هر سال...

محمدعلی بهمنى

2459

پیش آمده هیچ وقت

پیشانی ات بلند باشد

بختت بلند تر؟

و مردی بلند بلند

بگوید "دوستت دارم"!؟

باید پیش آمده باشد

تا خیال نکنی زن بودنت

بر بادهای بیابان شده شاید

پیش آمده باید باشد

تا انتقام خودت را از خودت نگیری

و به خوردِ خودت ندهی بیخود

که چه بهتر که "می توانم زن تنهای مستقلی باشم"!

و هیچ زنی پای این دروغ را امضا نمی کند

مگر آنکه پیش نیامده باشد!

مهدیه لطیفی

2438

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

قیصر امین پور

2410

_ تنها زندگى مى‌کنى ؟

+ نه، یادِ کسى با من است ...

چه کسى می‌تواند تنها زندگى کند

 منیرو روانى‌پور

کولی کنار آتش

2399

از بعضی‌ها نمی‌شود رنجید.

درست همینطور است!

بعضی‌ها ارزش اعتنا ندارند

داستایوفسکی

2452

راست است که صاحبان دلهای حساس نمی میرند

بی هنگام ناپدید میشوند

شاملو

2398

از حصار ممنوع عقل که گذشتم

چه ناهموار,

چه دشوار,

چه دلپذیر

عباس کیارستمی

2393

پشت سر هر معشوقی خدا ایستاده!

پشت سر هر آنچه که دوستش می‌داری، پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است و تو برای اینکه معشوقت را از دست ندهی، بهتر است بالاتر را نگاه نکنی. زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که هر چیز پیش او کوچک جلوه می‌کند. اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی، اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح، خدا چندان کاری به کارت ندارد. اجازه می‌دهد که عاشقی کنی، تماشایت می‌کند و می‌گذارد که شادمان باشی.

اما هر چه که در عشق ثابت قدم‌تر شوی، خدا با تو سخت‌گیرتر می‌شود. هر قدر که در عاشقی عمیق‌تر شوی و پاک‌بازتر و هر اندازه که عشقت ناب‌تر شود و زیباتر، بیشتر باید از خدا بترسی. زیرا خدا از عشق‌های پاک و عمیق و ناب و زیبا نمی‌گذرد، مگر آنکه آن را به نام خودش تمام کند. پشت سر هر معشوقی، خدا ایستاده است و هر گامی که تو در عشق بر می‌داری، خدا هم گامی در غیرت بر می‌دارد. تو عاشق تر می‌شوی و خدا غیورتر و آنگاه که گمان می‌کنی معشوق چه دست یافتنی است و وصل چه ممکن و عشق چه آسان، خدا وارد کار می‌شود و خیالت را درهم می‌ریزد و معشوقت را درهم می‌کوبد؛ معشوقت، هر کس که باشد و هر جا که باشد و هر قدر که باشد. خدا هرگز نمی‌گذارد میان تو و او، چیزی فاصله بیندازد. معشوقت می‌شکند و تو ناامید می‌شوی و نمی‌دانی که ناامیدی زیباترین نتیجه عشق است.

ناامیدی از اینجا و آنجا، ناامیدی از این کس و آن کس. ناامیدی از این چیز و آن چیز. تو ناامید می‌شوی و گمان می‌کنی که عشق بیهوده‌ترین کارهاست. و بر آنی که شکست خورده‌ای و خیال می‌کنی که آن همه شور و آن همه ذوق و آن همه عشق را تلف کرده‌ای. اما خوب که نگاه کنی می‌بینی حتی قطره‌ای از عشقت، حتی قطره‌ای هم هدر نرفته است. خدا همه را جمع کرده و همه را برای خویش برداشته و به حساب خود گذاشته است. خدا به تو می‌گوید: مگر نمی‌دانستی که پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است؟ تو برای من بود که این همه راه آمده‌ای و برای من بود که این همه رنج برده‌ای و برای من بود که این همه عشق ورزیده‌ای. پس به پاس این، قلبت را و روحت را و دنیایت را وسعت می‌بخشم و از بی‌نیازی نصیبی به تو می‌دهم و این ثروتی است که هیچ کس ندارد تا به تو ارزانی‌اش کند

دکتر شیری

2361

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی

با چون منی بغیر محبت روا نبود

شهریار