دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2166

یه گوشی سامسونگ داشتم موند تو جیب شلوار جینم و با لباسها رفت تو ماشین لباسشویی و نابود شد 

با این حال بردمش تعمیر و گفتن دیگه قابل تعمیر نیست و دیگه نرفتم جنازه اش را بگیرم

حالا انگار سامسونگ داره خونه تکونی میکنه و بعد چند سال یادش افتاده من اونجا گوشی دارم و 2 بار زنگ زدن که گوشیتو نمیخوای؟ 

چی شده همه اینقدر پیگیر شدن!

2165

بعد از پدرم 

هیچ مردی را از صمیم قلب دوست نداشتم جز یک نفر

حرفهای هیچ مردی برام اهمیت نداشت جز یک نفرِ

شبا قبل خواب با هیچ مردی رویا نمیبافتم جز یک نفر 

و اون یک نفر...

روز یازدهم

2164

چقدر عاشقت بودم؟چقدر عاشقت موندم؟

هنوز وقتی به 21 سال پیش فکر میکنم دلم برات می لرزه

 حتی 3 سال پیش هم دلمو میلرزونه

 کاش عشقم را دوباره زنده میکردی 

2163

هر صبح

کسى بیدار مى شوم

که عاشق توست..

کامران رسول زاده

2162

دورهمی و حال خوب و  هوای خنک اون باغ باعث شد پرخوری کنم  و دل دردم را بیشتر کرده 

32 سال تحمل این درد پریودی لعنتی پیرم کرده 

2161

بعد کلی تلاش خوابم برد با ویبره یه گوشی بیدار شدم 

گوشی جدیدم را چک کردم ویبره اش قطع بود خوابم برد 

دوباره ویبره زد 

گوشی قبلیم را چک کردم اونم قطع بود

حتما خواب دیده بودم  خوابم برد 

دوباره ویبره زد 

این دفعه فهمیدم صدا از تو کشو میومد 

 گوشی سامسونگ قدیمیه بود که از یه قرن پیش تا حالا روشن مونده بود و تازه شارژش داشت تموم میشد اونم دقیقا 4 صبح امشب 

دیگه خوابم نبرد 

2160

اگه زخمی زخم کهنه

 بغض یک درد رو به دیوار 

اگه جام شوکرانی تو عزیزی مثل آب

گوگوش

2159

یه اپلیکیشن سفارش غذا ریختم. مثلا خیلی پیگیرن و روزی چند تا پیام و ایمیل ازشون میگیرم که کد بگیر و فعال کن و کوفت کن و زهرمار کن 

یعنی ابتدایی ترین شیوه تبلیغ را نمیدونند 

حالا یه خانم از تیم پشتیبانیشون ایمل داده میتونم کمکتون کنم؟

منم نوشتم بله چطور میتونم شما را mute کنم فکر کنم باید اپلیکیشن را پاک کنم!

و همین کارم کردم 

چرا هیچی تو این مملکت تعادل نداره

2158

امروز که مدارکم را زیر و رو میکردم مبلغ فیش حقوقی های سالهای اول کارم اشکم را در آورد 

تصورش هم سخته که به خاطر سیزده هزار تومان در ماه اون همه راه را میرفتم و برمیگشتم و در نهایت همه اون پول هم برای آژانس و رسوندن گردو به خونه مامانم هزینه میشد 

ولی من این کار را میکردم و چه سختی های عجیب غریب دیگه ای که یادآوری نشه بهتره

ولی دیگران این سختی را ندیدن یا نمیتونستند درک کنند ولی افسوس راحتی الانم را میخورند

............

اینا فحش بود مخصوص حسودا

2157

همه پیامها و متن های ادبی و روانشناسی  که توصیه میکنند بیش از اندازه محبت نکنیم و عشقمون را پنهان کنیم را به شدت رد میکنم 

ما عشق میورزیم چون لایق عشق ورزیدنیم 

اگه دیگران لایق این محبت نیستند مشکل خودشونه

2156

از شدت دل درد و هیجان و تنش پریودی خوابم نمیاد

به هیچی هم نمیخوام فکر کنم 

آهنگ گوش میدم و اینستا را بالا پایین میکنم 

هیچ وقت از بهاره رهنما خوشم نمیومد و ازدواجش هم برام اهمیتی نداره ولی وقتی دیدم با آرامش سرش را روی شونه همسرش گذاشته حال خوبش را حس کردم و براش آرزوی خوشبختی کردم

روز یازدهم

2155

برای تولد خوبی که برای مامان جونم برنامه ریزی کردم از خودم متشکرم

2154

شاید حرف زدن درباره پل آهنی جلفا و کاشی های کاخ نیاوران اولویت اول تو نباشه ولی همین که  بهترین دوستمی  و می تونم باهات حرف بزنم خوشبخترینم

مرسی که هستی

2153

عمو قناد از رو تخته شیرجه معلق میزد و میپرید تو استخر 

منم سعی میکردم با حرکات یوگا معلق بزنم ولی نمیتونستم جهتم را تنظیم کنم

در این حد شبها خوابهای بی ربط میبینم

2152

یکی پیام عاشقانه میفرسته برای کسی که حسابی مشغول برنامه های خودشه و بعد از 12 ساعت اون پیام خونده میشه 

این لحظه کمدی تلخ  زندگی این روزاست و سعی میکنم به جای غصه خوردن بهش بخندم

2151

سه تصمیم مهم 

1) ناراحت نشم به خاطر سلامتیم

2)... تعطیل .چیزهای مهمتری هم  تو زندگی هست

3)زبان ایتالیایی را دوباره شروع کنم .همینجوری

2150

کلی نوشتم و پاک کردم 

خلاصه و مفید این میشه که دیگه از ناراحت شدن و افسوس خوردن و آه و ناله خسته شدم 

دیگه بهتره وقتی که برای هر چیزی غیر خودم میزارم را محدود کنم 

روز دهم 

2149

یهو دلم خواست  یه بچه اینجا بود و با حرکت عروسکها و صداهایی که در میاوردم هیجان زده اش میکردم 

یاد روزهایی که برای گردو نمایش عروسکی اجرا میکردم بخیر 

2148

امروز مشغول گردو بودم و مرتب کردن خونه و فکرکردن به روزهای خوب آینده

روز نهم

2147

صدا و لهجه ات

2146

گوشی را رو مت تنظیم کردم و موقع یوگا از خودم فیلم گرفتم تا ایراداتم را ببینم 

سرکلاس همیشه نگرانم چرا استاد زیاد بهم تذکر نمیده و نکنه اشتباه برم و امروز از خودم مطمئن شدم به خصوص ساروانگ آسانا که بالاخره تونستم آرنجهام را نزدیک کنم

2145

کلیدم کنارم بود و گوشی کنار کلید 

احساس کردم که کلید به گوشی فشار آورد یهو یادم افتاد دیشب خواب دیدم صفحه گوشیم شکسته

با مامان مشغول صحبت بودیم و فرصت نکردم اون موقع به گوشیم نگاه کنم 

داشتم خداحافظی میکردم و نگاهم افتاد به گوشیم و دیدم شکسته و بیشتر تعجب کردم تا ناراحت 

و خواب دیشبم را به مامانم گفتم و نمیدونم چرا مامان ترسید و رفت سر کیفش که صدقه بزاره کنار

2144

شما نمیدونید وقتی به دوست دخترتون کم محلی میکنید چه بلایی سر ناخن های مردم میاد 

2143

هر کسی که بیشتر از خوشبختیش میگه بیشتراز بدبختیش مطمئن میشم

2142

امروز با یه دوست بدقول قرار دارم و میدونم همه برنامه ها حداقل با یه ساعت تاخیر پیش میره 

دوست مهربون و خانم خوبیه ولی امیدوارم امروز به هردلیلی ازم دلخور بشه و دیگه نخواد قرار بزاریم

2141

حالم ثانیه ای تغییر میکنه و الان بی دلیل شایدم به دلیل خوشیه اول صبح حالم اینقدر خوبه که دلم میخواد پرواز کنم!

2140

صبحی که تو بتابی بر دلم

جمعه هم باشد،از یاد می برد

دلتنگی را

2139

صبح زود جمعه بیدار شدم 

تو خواب و بیداری یادم میفته که ناراحتم و یادم میفته باید به زندگی لبخند بزنم! به زور لبهایم را کش میدم و همین جوری که چشمام بسته است لبخند زورکی میزنم 

فکر میکنم اینترنت گوشی را روشن کنم و شاید پیامی که منتظرش بودم دیشب رسیده باشه و وقتی میبینم اینترنت وصل بوده ولی پیامی نیومده حالم گرفته میشه

فکر میکنم دیگه خوابم نمیبره و بلند میشم تا شربت لیمو و عسل بخورم 

ماشین لباسشویی را روشن میکنم

دوباره میرم تلگرام و خبری نیست 

با یه گوشی سفرنامه را باز میکنم و با یه گوشی دیگه دهخدا را 

خب اینجوری خیلی بیشتر میفهمم

 مثلا فهمیدم چرا خرزویل اینقدر برام آشناست چون احتمالا هرزویل منظور بوده و هرزویل سرو کهنسالی داره که مدتهاست میخوام برم ببینم و فرصت نشده 

دوباره میرم تلگرام و بالاخره خبری که منتظرش بودم میرسه و دلم از خوشحالی میلرزه ولی یه غم لعنتی گوشه دلم نشسته که حتی با این خبر هم نرفت

روز هشتم

2138

حتما از تغییرات رفتارم تعجب خواهی کرد و حتما فکر میکنی دلیلش عشقه

تو ترکیبی از آخرین ذره های عشق و نفرتم را خواهی دید و دیگه هیچ وقت هیچ وقت اثری از من هیچ کجا نخواهی دید و این آخرین و درست ترین تصمیمیه که باید بگیرم

2137

یه زمزمه نکبت 21 ساله تو گوشمه و هروقت میخوام دل بکنم میگه شاید دربارش داری اشتباه میکنی 

ولی به زودی این زمزمه برای همیشه خفه میشه

2136

گوشی را قفل کردم و تو سیاهی گوشی به خودم زل زدم و درددل کردم و گریه کردم و یه تصمیمهای خوبی گرفتم و به جهنم گفتم و حالم بهتر شد

2135

در دنیایی که اندازه باسن ملاک و معیاره باید رفت تو غار زندگی کرد

2134

دلم میخواد یه مدت هیچکس دوروبرم نباشه 

البته به جز خانوادم

 دلم میخواد از همه دور بشم 

شاید حالم بده که این چیزا میاد تو ذهنم یا تاثیرات نزدیک شدن به تاریخ پریودی باشه ولی در حدی دلم تنهایی میخواد که به مرگ فکر میکنم

اگه تا هفته دیگه یک درصدم  این قضیه برام جدی بود حتما تا قبل پاییزتصمیمم را عملی میکنم 

2133

امشب سایفون یاری نمیکنه و نمیتونم یوتوب باز کنم قید فیلم را زدم

2132

همه چیز طبع شناسی یه طرف اون قسمتش که گفته من از تفکرات دقیق دوری کنم هم یه طرف

2131

امروز ناخن کاره سرحال نبود 

طبق معمول هدفون گذاشت تا به دوست پسرش زنگ بزنه 

 ولی معلوم بود پسره سربالا جواب داد و تلفنش خیلی زود تموم شد  و نتیجه این شد که ناخن های منو خراب کرد 

2130

الان که غمگین و تنهام دلم میخواد یه مورچه بیاد از کنار دیوار رد بشه و مثل بچگیام  باهاش بازی کنم 

تو بچگی غمی نداشتم ولی خیلی تنها بودم 

شاید همون تنهایی غمگینم میکرد

2129

باید امشب یه فیلم ببینم تا حالم بهتر بشه

2128

یه روز به تمام معنا بی خاصیت 

روز هفتم

2127

چرا روزه نشنیدن نداریم

این یک ماه اصلا دلم نمیخواد دردل بشنوم و انرژی منفی دیگران را بگیرم

یک ماه نه حرف میزنم نه میشنوم