هر وقت خواسته اید داشتید صبر کنید
بگذارید زمان بگذره
خیلی از خواسته ها واقعی نیستند
اگر بعد از گذشت زمان همچنان به آنها احساس نیاز کردید
بدونید خواسته قلبی شما هستند
پس برای بدست آوردنش تلاش کنید
-چه قشنگه
-دره ستارگان قشمه
-چه فیلمیه
-امروز تیزرشو دیدم
-بریم؟
-الان گرمه ولی ارزون تره ماه رمضون که خیلی ارزون میشه
-کجا را میگی
-قشم دیگه
-مامانٍ من , من سینما را میگم
خوشحالم در این دنیای شلوغ پیدات کردم
دوست دارم نه یه کلمه بیشتر نه یه کلمه کمتر
عشق مثل چشمه نور میمونه
این بستگی به محل شما و آینه وجودتون داره
که چقدر میتونه ازش برداشت کنه
میتونید توی سایه باشید و
تصویر مبهمی از نور داشته باشید
میتونید زیر سایه یه درخت باشید و
نسیم خنک بهتون بخوره
یا حتی میتونید تو یه زندان باشید و
فقط یه روزنه کوچیک ازش ببینید
برای یه نفر همه دنیاست و
برای یه نفر دیگه فقط یه روزنه است
-وای من چقدر کار دارم؟
رویا
-جانم
یه احساس عجیبی دارم
مث ی پرنده آزادم اما بال ندارم
-می فهمم
-تو فک می کنی چه بلایی سرم می یاد؟
-هیچ بلایی تو فقط ی مدتی ضعیف و مریض شدی
باید بخوابی
عمیق هم بخوابی
بعدش موفق می شی می تونی تصمیم بگیری
فرشته مطمئنم...
دو زن
بی تو صفا نداره
-هنوز داریش؟
-چیو؟
-دوچرخه ات
-من دیگه خودمو ندارم چه برسه به دوچرخه ام
-گفتی عاشقش بودی
-آره ولی وقتی
استفاده نشد,عمرش سر اومد
سلین: می دونی ترس پنهان من
توی رابطه با هر مردی چیه؟
که همه شون می خوان از من یه زن خونه دار بسازن
جسی: هیچ کس هیچ وقت نمی تونه همچین کاری بکنه
بهت قول میدم آسونتره اگه کسی بخواد کله ات را بکنه توی تستر
تا اینکه تو را تبدیل به یه زن خونه دار صرف بکنه
befor midnight
اون همه درس را برای دیگران که نخوندی
برای رشد خودت بوده که اثر مثبت هم گذاشته است.
همین باعث میشه که بچه های 10-12 ساله کلاس را
با دید اصولی تر و دقیقتری ببینی و بشناسی
(نه مثل یه معلم دیپلمه )
مهم اینه که کارآئی بیشتری خواهی داشت
تدریس را من همیشه بالاترین حرفه میدونستم و میدونم
مهم اینه که با علاقه تدریس کنیم
همون علاقه به کار باعث میشه که
شاگرد ها بهتر باهات بر خورد داشته باشند
-تمام کسانی که دورو برم بودند رفتند
همیشه یکی بود که 5 شنبه جمعه ها
باهاش برم بیرون و شامی و بگو و بخندی
الان هیچ کس نیست که باهاش حتی حرف بزنم
-تازه شدی مثل من
-تو که شوهرت هست
-نه دیگه
شوهره فقط شده لولوی سر خرمن
منم کسی را ندارم که باهاش حتی حرف بزنم
- پس مثل هم هستیم
-بازم نه
تو حداقل امید داری یکی پیدا بشه
من دیگه اونم ندارم
-این سگتون را جمع کنید
دنبال بچه مردم کرده بود
-جسیکا بیا خونه
-همسایه ها میگند ازت شکایت می کنیم
این مستاجر کیه اوردی
-یکمی اروپایی فکر کنید
-یکی نون نداشت بخوره پیاز می خورد اشتهاش باز شه
-بابام رفت خونه مامان بزرگم ,سال دیگه که مدرسه ها باز بشه بر می گرده
که وقتی مامانم رفته سر کار و من از مدرسه بر می گردم ,تنها نباشم
-خیلی خوبه
حالا تابستان هم شاید ببینیش
-..............................................................
-خیلی چاق و بزرگه
-کی؟
-همین که مامانم داره تعریف می کنه,اگه ما چهار نفر دستامون را به هم بدیم
اندازه شکمش میشیم
-نه خاله مامانت میگه چاق نیست
-خاله,بنگاهی آدم را بوس می کنه؟
-چطور؟
-آخه بنگاهی مامانم را بوس کرد
-خاله جون به مامانت میگم وقتایی که می خواد بره پیاده روی تو را بیاره خونه ما
vis-ta
مادر بزرگ:همسایه یه توله سگ داره
صبح تا شب صدا پارسش میاد
تو آشپزخونه اش هم میره
دیروز از پنجره آشپزخونه صداش میومد
مردم دیگه نجس و پاکی سرشون نمیشه
نوه:آخــــــــــــی
مامانی میشه من برم ببینمش
-----
راست است که هنگام عقد میگویند فقط مرگ شما را هم از جدا میکند
هیچ زوجی از هم جدایی ندارند، حتی با طلاق
آنها تا ابد در خیال یکدیگر باقی خواهند ماند،
خواه با عشق،
خواه با نفرت،
و خواه با حسرت
کرایمر علیه کرایمر
خدایا یه معجزه
برای منم یه معجزه برسون
مثل ابراهیم
شاید معجزه من یه حرکت کوچیک بیشتر نباشه
یه چرخش یه جهش
یه اینوری یه اونوری
هامون
اون قدیما مردم اگه رازی داشتن دوست نداشتن به کسی بگن
می دونی چی کار می کردن؟
از کوه بالا می رفتن و یک درخت پیدا می کردن
یه سوراخ توی اون درخت می کندن
و راز را توی اون سوراخ زمزمه می کردن
بعد سوراخ را با گل می پوشوندن
و راز را برای همیشه همونجا می گذاشتن
In the mode for love(حال و هوای عاشقی )