-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1400 01:00
یک شنبه غم انگیز
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 17:04
امروز همش دلم گریه می خواد مثلا الان یاد مادربزرگم افتادم و دلم می خواد یک بار دیگه تو خونه اش ببینمش از پله ها تند تند بالا پایین بره مامانمو صدا کنه با پدربزرگم دعوا کنه کشمش پلوی خوشمزه بپزه و همین جوری که ساکته به کارهای ما نگاه کنه و من احساس کنم یه دختر خنگ دست و پا چلفتی ام ولی نبودم وگرنه اونقدر بهم امیدوار...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 15:16
دوباره میرم فیلم خاکسپاری را می بینم گریه ام بند نمیاد. اون پسر چطور چسبیده بود به جنازه ی مادرش .مادرش چقدر قربون صدقه موهای فرش میرفته .الان چطور تونست این بچه را تنها بذاره استرس می گیرم نمی خوام بچه ام بی مادر بشه.از بیرون اومدم دستامو درست شستم؟ برم آب نمک قرقره کنم .تو دسشویی نگاهم میفته به صورتم ریمل و خط چشمم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 12:40
از خاکسپاری و جنازه و قبر همکارمون فیلم گذاشتن تو گروه و دوباره قلب درد گرفتم خب این چه کاریه تو این وضعیت و شرایط روحی مردم همه از رفتنش سوختیم ولی گذاشتن این فیلمها کار درستی نبود بمیرم برای پسرش کاش ندیده بودم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 12:35
با پیدا نشدن نخ دندانم فهمیدم فقط مساله بهداشت دهان و دندان نیست از نظر روانی به این کار عادت کردم و پاشم همین الان برم بخرم تا خل نشدم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 12:32
اگه قرار بود با غار غار کلاغ مسافری بیاد کوچه ما مقصد همه مسافرای دنیا میشد بس که این کلاغ ها غار کردن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 12:30
_ تو چرا امسال نرفتی ... _ چون امسال تهران بیشتر خوش می گذشت
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 12:29
باید از یاد ببری که از یاد بردیش چقدر این جمله غمگینم کرد چقدر تو مغزم فرو رفت چقدر بهش نزدیک شدم و چقدر حیف
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 12:26
هر اپیزود رادیو نیست را گوش میدم تا چند ساعت بعدش توانایی زار زدن دارم خب چرا گوش میدم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 12:25
کسی بره سفر انتظار دارم ۲۴ ساعت با من در تماس باشه خودم برم سفر کلا یادم میره کی بودم چی بودم کجا بودم چه برسه به تماس با بقیه و اینه که میگن آدمها را باید تو سفر شناخت حتما که نباید همسفر من شد تنهایی برم سفر ، تنهایی برن سفر باز بنده اخلاق قشنگمو نشون میدم و اینکه نمی خوام تغییر کنم بدتره
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 12:16
_برای چیه من دلت تنگ میشه _برای اخلاق گهت
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 12:13
از خونه یکی از همسایه ها صدای روضه میاد چقدر دلم خواست مثل قدیما آقا روضه خون بیاد بشینم کنار مادربزرگم و های های برای روضه خودم گریه کنم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مردادماه سال 1400 07:59
اونی که از همه جا بلاکش کردم و بازم عید به عید اس ام اس میده اسمش را جز دوروبریای رییس جمهور تو وزارتخونه دیدم عکس العملم چی بود: مرتیکه عنتر
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 مردادماه سال 1400 14:41
طرف یه چیزی استوری کرده بود یه کلمه همدردی کردم تا دو ساعت از شرق و غرب و گلوبالیست و طالبان و فاحشه های مغزی و ... می گفت منم همین جوری که دنبال نخ دندونم می گشتم فکر می کردم چرا اینستاگرام دکمه غلط کردم نداره مردم چه دل پری دارن
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مردادماه سال 1400 20:44
وقتی خونم به جوش اومده غر نزدن سخت ترین کار دنیاست
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مردادماه سال 1400 20:43
سرطان خودکشی عفونت بعد جراحی کرونا کمتر پیش میاد با همکار صمیمی باشم ولی هر چهار نفر دوست های خوبی بودندو تحمل داغشون سخت بود
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مردادماه سال 1400 00:21
عشقی بین ما نیست، اما من همهی حواسم به اونه، حرفزدن باهاش رو دوست دارم، دیدنش هم همیشه آرزومه. اما نمیخوام «محبوبم» باشه، چون «فَـالأحبة دائماً یرحلون»، محبوبها همیشه میروند نزار قبانی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مردادماه سال 1400 23:18
آخرین پیامم را هیچ وقت سین نمی کنه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1400 07:11
قبلا فقط می پرسیدن دماغتو عمل کردی میگفتم نه قانع میشدن این یکی گفت نیم رخ شو ببینم قبلا هم پرسیده بود لنز داری؟ حالا خوبه کلی ایراد داره همین دماغ کج کوله ما ولی ظاهرا اعتماد کردن برای مردم سخت شده
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مردادماه سال 1400 19:47
موسیقی زندگیم از le moulin داره میرسه به شب شب شعر و شوره
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مردادماه سال 1400 15:27
اولش فکر کردم متولد یک ماه بودن خوبه و یه فال می خونم ولی حالا درگیر این شدم که وقتی تو فال نوشته منت کشی نکن تا خودش بیاد با منه یا اون
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1400 14:52
چقدر بهت اصرار کردم توجه نکردی گفتم لابد صلاح نیست وضع الانم صلاحه؟می خواستی این بشم ؟ پس مبارکت باشه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1400 14:42
همسر کرونا بیاره تو خونه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مردادماه سال 1400 14:00
دوز اول
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1400 23:23
واقعا از این همه استرس و غصه خوردن خسته شدم ترجیح میدم شهرام کاشانی طفلکی گوش بدم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1400 10:20
هفته پیش به صورت ناگهانی تمام بدنم خارش گرفت و قرمز شد مثل تاول های خیلی بزرگ یه پماد ضد حساسیت زدم و سیتریزین خوردم و به توصیه یک دوست گلاب رو بدنم اسپری کردم قرمزی ها رفتن خارش تموم شد ولی یک هفته است بو حرم میدم هر چی دوش می گیرم کیسه و لیف می کشم، ملافه و لباس می شورم بازم بو گلاب احساس می کنم و چقدرم بدم میاد از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 مردادماه سال 1400 07:57
می بینم که چه وضعی داره ، شبا دیر می خوابه صبح زود بیداره تا به پایان نامه اش برسه ولی بازم ازش دلخورم و بدون اینکه بدونه رفتم تو فاز قهر.چرا؟ چون مرض دارم و درمان هم نمی کنم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 مردادماه سال 1400 19:58
میگه ب ۱۲ تو گوشت و مرغه میگم خب تو سوسیس کالباس هم بالاخره یکم گوشت و مرغ هست پس ویتامین دارن فقط کنارش نیترات و آت آشغال هم هست کارخونه های سوسیس کالباس باید به من حق الزحمه بدهند که علاوه بر خوردن آت آشغالاشون ازشون دفاع هم می کنم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 مردادماه سال 1400 19:55
اینکه از یاد بردیش کافی نیست باید از یاد ببری که از یاد بردیش احمد خالد توفیق
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 مردادماه سال 1400 17:32
_داری چیکار می کنی _مطالعه می کنم _درباره چی _خارج شدن باد وسط یوگا