یه بار براش نوشتم همایون شجریان دوست نداشتم ولی ترکیب تصویر و صدایی که میزاری نظرم را یکمی عوض کرده گفت قبلا اشتباه میکردی
حالا هر روز تو استوری همایون شجریان میزاره با تصویرهایی که بدجور دل میبره و من چند بار چند بار میبینم و گوش میدم
می دونم عمدا این کارو میکنه و خوشم میاد که حواسش بهمه
البته همه ی اینا دلیل نمیشه الان که بسیار سرخوشم به جای شهره همایون شجریان گوش بدم
الان فقط "دریاب مرا "
امروز خوشبختترینم که همکارای قدیمی را دیدم و زودتر هم اومدم خونه
چقدر ابراز دلتنگی کردند و واقعیت اینه که منم از دیدنشون خیلی خوشحال شدم و دلم باز شد با اینکه اصلا فکر نمیکردم حسم اینجوری باشه
دارم با هر جور احساساتی مبارزه میکنم ولی الان دلم میخواد گریه کنم که اونا با هم جمع هستند ولی من دوباره باید ازشون دور باشم
یه موتور داره با سرعت میره
یک دختربچه وسط نشسته و یه خانم چادری هم عقب موتور
دختربچه داره تلاش میکنه مقنعه اش را که باد زده جلوی صورتش بزنه کنار و منو نگاه میکنه و همونجوری رو موتوربا ذوق جیغ میزنه خااااانوم
امروز داشتم لیست دوستان تلگراممو میدیدم و به این نتیجه رسیدم که چه قابلیت بالایی برای تمام کردن دوستی ها دارم!
حتی اگه دوست مقابل اصرار زیادی هم برای ادامه دوستی داشته بازم من پیروز شدم
فقط نمیدونم چرا شماره هاشون را پاک نمیکنم
حفظ کره ی زمین و محیط زیست چنان فکرمو مشغول کرده که تو خوابم یه پلاستیک که تو دستم بود را باد برد و افتاد جایی که بهش دسترسی نداشتم و تو همون خواب تصمیم گرفتم این کار زشت را با جمع کردن زباله های یک منطقه جبران کنم!
همچین آدمی شدم
تازه یه جای دیگه هم که بهتره اینجا نگم عذاب وجدان میگیرم که باعث گرمایش زمین میشم
دیشب داشتم به تو و پدرم فکر میکردم مردهای مهم زندگیم که تنهام گذاشتید
پدرم اومد به خوابم
حرفی نزدیم یا من یادم نمونده ولی پیشم بود و انگار مراقبم بود
پس دیگه حساب تو را از پدرم جدا میکنم
پدرم هنوزم کنارمه حتی اگه نبینمش ولی تو....
چیزی که باعث میشه دیگران در مورد من دچار سردرگمی بشند اینه که لحظه ای تغییر فاز میدم
مثلا وقتی داشتم پست قبلی را مینوشتم یه آن رمانتیک بودنم تموم شد و حواسم رفت به قابلمه دمپختک و فکر اینکه پاشم یه سالاد شیرازی پر پیاز هم درست کنم
یک هفته گذشت و بی اغراق از شنبه واقعا سرحال بودم و یه لحظه هم غمگین نشدم
به این نتیجه رسیدم که من خوشبخت بودم که تونستم عشق را تجربه کنم تو هم یه آدم خوش شانس بودی که تونستی این عشق و احساس را مال خودت کنی و بعد از شدت تعجب که من عاشق چیه تو هستم خودت را گوشه ی یک خونه ی سرد و غمگین در دود سیگار گم کردی
طبقه دوم خونه پدرت که بودیم برای رختخوابها یه کمد داشتیم که بعضی وقتا درش خوب بسته نمیشد و تو با داد و بیداد بهم تذکر میدادی که آخر قفل این در خراب میشه و من به قیمت قفل فکر میکردم که مگه چقدره
پدرت طی یک عملیات توهمی اون خونه را فروخت و کلاه بزرگی سرتون رفت و تو که حتی نگران یه قفل اون خونه بودی هر وقت از اونجا رد میشدیم چشمات اشکی میشد و خبر نداشتی من از دیدن این حال بدت چقدر دلم خنک میشه
پیرمرد:اوضاع چطوره؟
فروشنده(افغانی):خراب, جنس نیست گرونیه
ییرمرد:اون طرفو میگم ,افغانستان
فروشنده:آهاااان اونجا خوبه
دیروز خسته و خوشحال تند تند میومدم سمت خونه
خوشحال از چهارشنبه ی عزیز
تو فکراتفاقات مدرسه بودم و سرم پایین بود که دیدم رو زمین برگها دارن میرن این طرف اون طرف تازه حواسم جمع شد
دیدم باد میاد و کلی برگ ریخته رو زمین آفتاب هم داره غروب میکنه و همه چی با هم یه غروب خوشگل را ساخته
و دیگه تا خونه با پاییز عشق کردم
سام آمبولانس برای روزهای "پس از تو"
شلوار چل تیکه جیب دارمو میپوشم
گوشی را میزارم تو جیبش
هدفون را میزارم تو گوشم
دستکش را دستم میکنم و شروع میکنم به شستن ظرفها و آشپزی و گردگیری
"پس از تو جوجو مویز" داره تموم میشه و چقدر دوستش داشتم بدون اینکه "من پیش از تو "رو خونده باشم
کتاب صوتی یکی از لذت بخش ترین اختراعات بشری بوده که مدتهاست زندگیمو قشنگ تر کرده
تو بچه ی کنکوری داری؟؟ماشالا اصلا بهت نمیاد
این چند روز حداقل 5 بار این دیالوگ را با تعجب شنیدم و تو دلم کلی ذوق کردم ولی امان از آینه که هیچ وقت دروغ نمیگه
از جمعه که آهنگ جدید داشتم دل اسیره را یادم رفته بود و الان دوباره یادش افتادم
هورااا
همچنان" میخوام برم دور دورا دلم طاقت نداره ...."
صبح که منتظر اسنپ بودیم مامان پشت آیفون درباره رانندگی و ماشین یه شوخی کرد که تو دلم گفتم خب که چی ولی به مامان هیچی نگفتم
طول روز هم چند بار یادم افتاد و حس کردم شاید باید ناراحت می شدم ولی وقت نداشتم بهش فکر کنم
الان اومدم تلگرام را باز کردم دیدم مامان همون صبح برام پیام داده که مامان تعنه نزدم ناراحت نشی
(مامانم بعضی کلمات را اشتباه تایپ میکنه)
پیامشو که خوندم اشکم در اومد و رفتم تو فکر که تلگرام عجب چیز عجیبیه
خیلی کم پیش اومده که مامانم به خاطر حرفاش که شاید بعضی وقتا خیلی ناراحتم کرده احساس پشیمونی کنه
و حالا تو تلگرام اینقدر راحته
براش نوشتم مامان من طول روز تلگرام نداشتم و الان پیامتو دیدم و ناراحت هم نشده بودم
و تو دلم کلی قربون صدقه اش رفتم
حیف که هیچ وقت نتونستم این قربون صدقه ها را جلوی خودش راحت به زبون بیارم
روزایی مثل امروز که تونستم اونجوری که خودم دلم میخواد با نظم و مقررات سر کلاسام به کارم برسم اصلا خسته که نیستم هیچ خیلی هم سرحالم و احساس خوشبختی میکنم
تقدیر من عشق تو شد
که همیشه فکر محالم بود
اسم خواننده یادم نیست و از اون آهنگاست که هر وقت گوش بدم سرحال میشم شاید چون خاطره ای ازش ندارم
کاش ساعت کارم طولانی تر از این بود و فقط برای خواب میومدم خونه و از خستگی می مردم
تا دیگه حتی یه لحظه هم فرصت فکر کردن نداشته باشم
گشت و گذار در گوشی قدیمی همچنان جالبه
گوش کردن آهنگهای مورد علاقه ام در اون روزا
شیلا و فتانه و ناهید...
عجیب و خنده دار نیست
اصولا وقتی حالم خیلی بده آهنگهای شاد بیشتر گوش میدم
و البته آهنگ عشق دورم ...
بعضی وقتا فکر میکنم شکل زندگی ام برای دوستام و دخترای فامیل بدآموزی داره همه آزادی و سفر و خوشی منو میبینند و اجازه ندادم در جریان سختی ها و بدبختی هام باشند
و البته دوران متاهلی هم سبک زندگی ام با بقیه فرق داشت و تا جایی که در اختیارم بود زندگی سنتی نداشتم
امروز از خلوتی گروه ترسیدم و احساس میکنم دوستی که در شرف طلاق بود بالاخره رفت محضرو کار را تمام کرد
و این دوست به زندگی من خیلی خوشبین بود و فکر میکرد دارم برای خودم عشق و حال میکنم و نتونستم قانعش کنم که مشکلاتی که با شوهرش داره در حد طلاق نیست و البته دلیل دیگه ای هم برای خودش داشت ...
حالا داشتم عذاب وجدان میگرفتم ولی به این نتیجه رسیدم که زندگی هر کسی به خودش مربوطه و یک زن 45 ساله اینقدر عاقله که به ظاهر زندگی من نگاه نکنه
و البته منم قبل طلاق حسرت زندگی کسانی که را میخوردم که تونسته بودند از زندگی تلخ خودشون را رها کنند و یه زمانی طلاق برام آرزوی دست نیافتنی بود و الان هم وقتی بدون احساسات و بامنطق با خودم خلوت میکنم اصلا پشیمون نیستم و خدا را شکر میکنم که تونستم زندگی خوب خودم را داشته باشم چه خوش و خرم چه سخت
آخرین کسی که عاشقم بود بعد از بلاک شدنش sms میداد و وقتی ازش خواستم دیگه پیام نده
بهم گفت خیلی رو اعصابی دیگه هیچ وقت بهم پیام نده تا ابد!
و من که اون لحظه تو تاکسی بودم از شدت تعجب و بهت خیلی زودتر از مقصد پیاده شدم تا پیاده برم و با خودم فکر کنم و ببینم چرا همه چی تو زندگیم چپکی میشه
خلاصه اگه یکی مودبانه و در صلح و آرامش عاشقتونه قدرشو بدونید
به جهنم
گوشی قدیمی را روشن کردم میخواستم خالی کنم اسکرین شات ها را نگاه کردم چت هامون توش بود
ویران شدم
چرا اسکرین شات گرفتم نمیدونم
چرا امشب اینجوری میشه خدایا
خب برگردم به زندگی
امروز تقریبا خوب بود
ولی عصر به بعد جز آشپزی و کارای خونه کار دیگه ای نکردم
هنوزم تا خواب دو ساعت وقته برم به کارام برسم ولی قبلش دوش بگیرم بلکه کپکهای چند ساله ی مغزم شسته بشه بره
من بد نیستم
چه خوشبختم که لایق این عشق بزرگ بودم و تو مسبب اصلی این حس قشنگ شدی و برای همیشه ازت ممنونم
اگه زندگی دوباره داشته باشم هم حتما بارها و بارها عاشقت میشم چون هیچ کس دیگه ای لیاقت این همه احساسم را نداره هرچند تو هم نتونستی عظمتش را باور کنی
دیگه بیشتر از این اجازه نمیدم قلبم ترک برداره
روح این عشق برای همیشه در قلبم زنده است ولی جسم زمینی تو برای همیشه برام تموم شد
خبر رسید و ....
درکت میکنم
این مدت با خودمم کنار اومدم و واقعیت را پذیرفتم هرچند که برام خیلی سخت بود
یه سررسید دارم از سال 90 که شوهر عمه ات عیدی داده بود
تو که هیچی
اون بنده خدا هم که فوت شد
این سررسید قرمز مونده یادآور روزای مسخره ی زندگی
من میتوانم
مستند خرس های قطبی قشنگ ترین فیلمی بود که تو این چند وقت دیدم
تا حالا کم غصه شون را میخوردم دیگه از حالا به بعد وضع بدتره و از زندگی میفتم
ساعت 2 به بعد جمعه یه روز دیگست که از بس بده تو شمارش هفته حسابش نکردند
سفر 10 روزه همراه مامانم تجربه ای بود که مطمئن بشم میتونم زمان طولانی را با مامانم بگذرونم و بیشتربه کوچ سبزم فکر کنم
کوچی که دوست دارم مامانم همراهم باشه