دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

2367

یه بار براش نوشتم همایون شجریان دوست نداشتم ولی ترکیب تصویر و صدایی که میزاری  نظرم را یکمی عوض کرده گفت قبلا اشتباه میکردی 

حالا هر روز تو استوری همایون شجریان میزاره با تصویرهایی که بدجور دل میبره و من چند بار چند بار میبینم و گوش میدم 

می دونم عمدا این کارو میکنه و خوشم میاد که حواسش بهمه 

البته همه ی اینا دلیل نمیشه الان که بسیار سرخوشم به جای شهره همایون شجریان گوش بدم 

الان فقط "دریاب مرا " 

2366

امروز خوشبختترینم که همکارای قدیمی را دیدم و زودتر هم اومدم خونه 

چقدر ابراز دلتنگی کردند و واقعیت اینه که منم از دیدنشون خیلی خوشحال شدم و دلم باز شد با اینکه اصلا فکر نمیکردم حسم اینجوری باشه

دارم با هر جور احساساتی مبارزه میکنم  ولی الان دلم میخواد گریه کنم که اونا با هم جمع هستند ولی من دوباره باید ازشون دور باشم

2365

یه موتور داره با سرعت میره

یک دختربچه وسط نشسته و یه خانم چادری هم عقب موتور

دختربچه داره تلاش میکنه مقنعه اش را که باد زده جلوی صورتش بزنه کنار و منو نگاه میکنه و همونجوری رو موتوربا ذوق جیغ میزنه خااااانوم

2364

خوبه حسُّم

2363

امروز داشتم لیست دوستان تلگراممو میدیدم و به این نتیجه رسیدم که چه قابلیت بالایی برای تمام کردن دوستی ها دارم!

حتی اگه دوست مقابل اصرار زیادی هم برای ادامه دوستی داشته بازم من پیروز شدم

فقط نمیدونم چرا شماره هاشون را پاک نمیکنم

2362

حفظ کره ی زمین و محیط زیست چنان فکرمو مشغول  کرده که تو خوابم  یه پلاستیک که تو دستم بود را باد برد و افتاد جایی که بهش دسترسی نداشتم و تو همون خواب تصمیم گرفتم  این کار زشت را با جمع کردن زباله های یک منطقه جبران کنم!

همچین آدمی شدم

تازه یه جای دیگه هم که بهتره اینجا نگم عذاب وجدان میگیرم که باعث گرمایش زمین میشم

2361

دیشب داشتم به تو و پدرم فکر میکردم مردهای مهم زندگیم که تنهام گذاشتید

پدرم اومد به خوابم

 حرفی نزدیم یا من یادم نمونده ولی پیشم بود و انگار مراقبم بود

پس دیگه حساب تو را از پدرم جدا میکنم

پدرم هنوزم کنارمه حتی اگه نبینمش ولی تو....

2360

چیزی که باعث میشه دیگران در مورد من دچار  سردرگمی بشند اینه که لحظه ای تغییر فاز میدم

مثلا  وقتی داشتم پست قبلی را مینوشتم یه آن رمانتیک بودنم تموم شد و حواسم رفت به قابلمه دمپختک و فکر اینکه پاشم یه سالاد شیرازی پر پیاز هم درست کنم

2359

یک هفته گذشت و بی اغراق از شنبه واقعا سرحال بودم و یه لحظه هم غمگین نشدم

به این نتیجه رسیدم که من خوشبخت بودم که تونستم عشق را تجربه کنم تو هم یه آدم خوش شانس بودی  که تونستی این عشق و احساس را مال خودت کنی و بعد از شدت تعجب که من عاشق چیه تو هستم خودت را گوشه ی یک خونه ی سرد و  غمگین در دود سیگار گم کردی 

2358

طبقه دوم خونه پدرت که بودیم برای رختخوابها یه کمد داشتیم که بعضی وقتا درش خوب بسته نمیشد و تو با داد و بیداد بهم تذکر میدادی که آخر قفل این در خراب میشه و من به قیمت قفل فکر میکردم که مگه چقدره

 پدرت  طی یک عملیات توهمی اون خونه را فروخت و کلاه بزرگی سرتون رفت و تو که حتی نگران یه قفل اون خونه بودی هر وقت از اونجا رد میشدیم چشمات اشکی میشد و خبر نداشتی من از دیدن این حال بدت  چقدر دلم خنک میشه


2357

پیرمرد:اوضاع چطوره؟

فروشنده(افغانی):خراب, جنس نیست گرونیه

ییرمرد:اون طرفو میگم ,افغانستان

فروشنده:آهاااان اونجا خوبه

2356

دیروز خسته و خوشحال  تند تند میومدم سمت خونه

خوشحال از چهارشنبه ی عزیز 

تو فکراتفاقات مدرسه بودم و سرم پایین بود که دیدم رو زمین برگها دارن میرن این طرف اون طرف تازه حواسم جمع شد

دیدم باد میاد و کلی برگ ریخته رو زمین آفتاب هم داره غروب میکنه و همه چی با هم یه غروب خوشگل را ساخته 

و دیگه تا خونه با پاییز عشق کردم 

2355

سام آمبولانس برای روزهای "پس از تو"

2354

شلوار چل تیکه جیب دارمو میپوشم 

گوشی را میزارم تو جیبش 

هدفون را میزارم تو گوشم

دستکش را دستم میکنم و شروع میکنم به شستن ظرفها و آشپزی و گردگیری

"پس از تو جوجو مویز" داره تموم میشه و چقدر دوستش داشتم بدون اینکه "من پیش از تو "رو خونده باشم

کتاب صوتی یکی از لذت بخش ترین اختراعات بشری بوده که مدتهاست زندگیمو قشنگ تر کرده

2453

از سلطان عارفین طلب عشق کردم 

تو را از دست دادم ولی به معنای واقعی عشق رسیدم

2452

راست است که صاحبان دلهای حساس نمی میرند

بی هنگام ناپدید میشوند

شاملو

2451

 تو بچه ی کنکوری داری؟؟ماشالا اصلا بهت نمیاد

این چند روز حداقل 5 بار این دیالوگ را با تعجب شنیدم و  تو دلم کلی ذوق کردم ولی امان از آینه که هیچ وقت دروغ نمیگه

2450

از جمعه که آهنگ جدید داشتم دل اسیره را یادم رفته بود و الان دوباره یادش افتادم

هورااا 

همچنان" میخوام برم دور دورا دلم طاقت نداره ...."

2449

صبح که منتظر اسنپ بودیم مامان پشت آیفون درباره رانندگی   و ماشین یه شوخی کرد که تو دلم گفتم خب که چی ولی به مامان هیچی نگفتم 

طول روز هم چند بار یادم افتاد و حس کردم شاید باید ناراحت می شدم ولی وقت نداشتم بهش فکر کنم

الان اومدم تلگرام را باز کردم دیدم مامان همون صبح برام پیام داده که مامان تعنه نزدم ناراحت نشی

(مامانم بعضی کلمات را اشتباه تایپ میکنه)

پیامشو که خوندم اشکم در اومد و رفتم تو فکر که تلگرام عجب چیز عجیبیه 

خیلی کم پیش اومده که مامانم به خاطر حرفاش که شاید بعضی وقتا خیلی ناراحتم کرده احساس پشیمونی کنه 

و حالا تو تلگرام اینقدر راحته

براش نوشتم مامان من طول روز تلگرام نداشتم و الان پیامتو دیدم و ناراحت هم نشده بودم 

و تو دلم کلی قربون صدقه اش رفتم

حیف که هیچ وقت نتونستم این قربون صدقه ها را جلوی خودش راحت به زبون بیارم

2448

روزایی مثل امروز که تونستم اونجوری که خودم دلم میخواد با نظم و مقررات  سر کلاسام به کارم برسم اصلا خسته که نیستم هیچ خیلی هم سرحالم و احساس خوشبختی میکنم

2447

خبر بد اینکه فقط 8 روز از سال تحصیلی گذشته

خبر خوب اینکه 142 روز مونده تا اسفند 

2446

تقدیر من عشق تو شد

 که همیشه فکر محالم بود

اسم خواننده یادم نیست و از اون آهنگاست که هر وقت گوش بدم سرحال میشم شاید چون  خاطره ای ازش ندارم

2444

دندونی که 15 سال پیش درست کرده بودم شکست

اتفاقی که همیشه نگرانش بودم

2443

کاش ساعت کارم طولانی تر از این بود و فقط برای خواب میومدم خونه و از خستگی می مردم 

تا دیگه حتی یه لحظه هم فرصت فکر کردن نداشته باشم

2442

گشت و گذار در گوشی قدیمی همچنان جالبه

گوش کردن آهنگهای مورد علاقه ام در اون روزا

شیلا و فتانه و ناهید...

عجیب و خنده دار نیست 

اصولا وقتی حالم خیلی بده آهنگهای شاد بیشتر گوش میدم

و البته آهنگ عشق دورم ...

2441

بعضی وقتا فکر میکنم شکل زندگی ام برای دوستام و دخترای فامیل بدآموزی داره همه آزادی و سفر و خوشی منو میبینند و اجازه ندادم در جریان سختی ها و بدبختی هام باشند

و البته دوران متاهلی هم سبک زندگی ام با بقیه فرق داشت و تا جایی که در اختیارم بود زندگی سنتی نداشتم 

امروز از خلوتی گروه ترسیدم و احساس میکنم دوستی که در شرف طلاق بود بالاخره رفت محضرو کار را تمام کرد 

و این دوست به زندگی من خیلی خوشبین بود و فکر میکرد دارم برای خودم عشق و حال میکنم و نتونستم قانعش کنم که مشکلاتی که با شوهرش داره در حد طلاق نیست و البته دلیل دیگه ای هم برای خودش داشت ...

 حالا داشتم  عذاب وجدان میگرفتم ولی به این نتیجه رسیدم که زندگی هر کسی به خودش مربوطه و یک زن 45 ساله اینقدر عاقله که به ظاهر زندگی من نگاه نکنه 

و البته منم قبل طلاق حسرت زندگی کسانی که را میخوردم که تونسته بودند از زندگی تلخ خودشون را رها کنند و یه زمانی طلاق برام آرزوی دست نیافتنی بود و الان هم وقتی بدون احساسات و بامنطق با خودم خلوت میکنم اصلا پشیمون نیستم و خدا را شکر میکنم که تونستم زندگی خوب خودم را داشته باشم چه خوش و خرم چه سخت

2440

آخرین کسی که عاشقم بود بعد از بلاک شدنش sms میداد و وقتی ازش خواستم دیگه پیام نده  

بهم گفت خیلی رو اعصابی دیگه هیچ وقت بهم پیام نده تا ابد!

و من که اون لحظه تو تاکسی بودم از شدت تعجب و بهت  خیلی زودتر از مقصد پیاده شدم تا پیاده برم و با خودم فکر کنم و ببینم چرا همه چی تو زندگیم چپکی میشه 

خلاصه اگه یکی مودبانه و در صلح و آرامش عاشقتونه قدرشو بدونید

2439

به جهنم

2438

گوشی قدیمی را روشن کردم میخواستم خالی کنم اسکرین شات ها را نگاه کردم چت هامون توش بود 

ویران شدم

چرا اسکرین شات گرفتم نمیدونم

چرا امشب اینجوری میشه خدایا 

2437

بمیرم برای خودم که اینقدر اذیت شدم 

فردا اگه با این حال بد زنده مونده باشم حتما بهتر میشم

2436

خب برگردم به زندگی 

امروز تقریبا خوب بود 

ولی عصر به بعد جز آشپزی و کارای خونه کار دیگه ای نکردم 

هنوزم تا خواب دو ساعت وقته برم به کارام برسم ولی قبلش دوش بگیرم بلکه کپکهای چند ساله ی مغزم شسته بشه بره 

2435

من بد نیستم 

2434

 قلب و دستم درد گرفته 

ولی مهم نیست دیگه برای همیشه خوب میشم

2433

چه خوشبختم که لایق این عشق بزرگ بودم و تو مسبب اصلی این حس قشنگ شدی و برای همیشه ازت ممنونم 

اگه زندگی دوباره داشته باشم هم حتما بارها و بارها عاشقت میشم چون هیچ کس دیگه ای لیاقت این همه  احساسم را نداره هرچند تو هم نتونستی عظمتش را باور کنی 

دیگه بیشتر از این اجازه نمیدم قلبم ترک برداره 

روح این عشق برای همیشه در قلبم زنده است ولی جسم زمینی تو برای همیشه برام تموم شد 

2432

خبر رسید و ....

درکت میکنم 

 این مدت با خودمم کنار اومدم و واقعیت را پذیرفتم هرچند که برام خیلی سخت بود

2431

یه سررسید دارم از سال 90 که شوهر عمه ات عیدی داده بود 

 تو که هیچی 

اون بنده خدا هم که فوت شد 

این سررسید قرمز مونده یادآور روزای مسخره ی زندگی 

2430

من میتوانم

2429

مستند خرس های قطبی قشنگ ترین فیلمی بود که تو این چند وقت دیدم 

تا حالا کم غصه شون را میخوردم دیگه از حالا به بعد وضع بدتره و از زندگی میفتم

2428

ساعت 2 به بعد جمعه یه روز دیگست که از بس بده تو شمارش هفته حسابش نکردند

2427

سفر 10 روزه همراه مامانم تجربه ای بود که مطمئن بشم میتونم زمان طولانی را با مامانم بگذرونم و بیشتربه کوچ سبزم فکر کنم

کوچی که دوست دارم مامانم همراهم باشه