دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

دلم خواست

مجبور نیستید بخوانید

3131

برای تصور یک داستان یک  خیال یک رویا یا هر اسم دیگه تو گوگل مپ فاصله مکانی و زمانی را دیدم و مسیرهای دسترسی و ساعت حرکت اتوبوس و قطار و هواپیما هم چک کردم و جوری صورت واقعی بهش دادم که انگار امروز این سفر را رفتم اتفاقا خیلی هم خوش گذشت

3126

تراپیست عزیز زنگ زده  صداشو که شنیدم غم عالم به دلم ریخت بس که افسرده حرف میزنه میگه می خواستم صداتو بشنوم  بهش گفتم حالم خوبه و خودم می تونم حالمو خوب کنم 

3125

مال من میشی صبر کن یه ذره 

دیدی گفتم جون دو تامون

چقدر دنیا اینجوری خوبه برامون 

که هست دلم پیش دلت 

مهراد جم

رنج سنی که میاد پایین بایدم با آهنگای مهراد جم عاشق بشم 

وقتی با لاک یاسی کنار اومدم با اینم کنار میام

 چرا که نه اینم یه مدلشه


3123

قبل عید جوگیر شدم و برای ... بیعانه دادم که بعد عید شروع کنم حالا پشیمون گشته ام و پول را امروز پس گرفتم 

 زین پس شب عید ها از این کارا می کنم خودم که اسفند و فروردین پول ها را به باد میدم حداقل بدم دست کسی دیگه آخرای فروردین پس بده  از فقر و فلاکت نجاتم بده

3114

تو برنامه غذایی امروز ۴ قاشق پلو بود فکر کردم یه ذره پلویی که تو بخچال دارم کمه و پلو بپزم گفتم قبلش قاشق کنم ۷ قاشق بود

 اینکه غذای گنجشکه من از اینم باید کمتر بخورم؟ چرا زندگی به اینجا رسید


3113

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

3112

برای اردیبهشت روزشماری می کنم نه فقط برای گرفتن حقوق و پایان بی پولی فروردین و غیره بلکه برای شروع دوره جدید با استاد جان و می دونم این دفعه هیجان انگیز تر از قبله

3109

شب پنجره را باز میذارم از گرما خفه نشم صبح یخ می زنم برای اینکه صبح یخ نزنم شب پنجره را می بندم از گرما خفه میشم 

چرا نمی تونم تنظیم کنم 


3101

امشب معنای لاغری را از دست دادم یه بشقاب پاستا خوردم بعدم همراه  با سریال دیدن  تخمه ژاپنی های عید را خوردم و از کرده ی خود دلشادم

3099

فرانکل در کتاب در جستجوی معنا میگه برای پشت سر گذاشتن  هر سختی  و رنجی باید معنایی از اون رنج پیدا کنیم تا تحملش آسون تر بشه دارم فکر می کنم برای رژیم گرفتن  چه معنایی  پیدا کنم تا بتونم از شیرینی و آجیل های مونده از عید بگذرم و شکمم بشه مثل تره بار پر از کاهو و خیار و هویج 

3089

امشب  راحتتر می خوابم

3083

خواهر بزرگه میگه به مامان گفتم کاش فلانی بیاد خواستگاری تو

 مامان هم گفت اتفاقا منم بهش فکر کردم بعد اضافه کرد که من فلانی را دوست دارم فقط کاش شغلش راعوض می کرد تو چی میگی گفتم  شغلش برام مهم نیست گفت پس چی ازش خوشت نمیاد گفتم خواهر جون من حوصله شوهر داری ندارم 

اومدم خونه فلانی زنگ زده میگه من کی بیام عیددیدنی خونه مامانت گفتم تو که تازه اینجا بودی نمی خواد بیای ازت توقع نداره 

این وسط همه جوره تلاش می کنم تا این وصلت جور نشه ولی  از  روزی می ترسم که همشون دست به یکی بشن 

3082

طرف کلی حس هنری گرفته و استوری گذاشته وساز می زنه وسط این استوریا تا برم استوری بعدی هی موزیکی که قبلا گذاشته بودم  پلی میشه و شمایل زاده می خونه« آخرش فدات میشم اما نه حالا حالا »

اصلا مهم نیست به حس هنری یارو ... شد من چرا ساعت ۱ بامداد باید این ریمیکس را گوش بدم 

3076

 از یه قرار عاشقانه اومدم خونه البته عاشقانه برای کسی دیگه وگرنه من که تمام مدت به این فکر می کردم که این کافه چرا چیز کیک نداره بعد با کله پله ها را هشت تا یکی اومدم بالا تا برسم به دسشویی بعد فکر می کنم شام هات داگ بخورم یا پیتزا و فکر می کنم کاش فندق بیشتر گرفته بودم و فکر می کنم بشینم حساب کتابم را بنویسم و فکر می کنم شام امشب را بخورم وزنم می رسه به ... و فکر می کنم با دوستام هم برم همین کافه و آلو مسما بخوریم و فکر می کنم چرا عینکم را گرفتم از اون دستمال صورتی ها نذاشت تو قاب عینک  و هزار تا فکر مسخره ی دیگه که حتی در یک ثانیه اش هیچ مردی نقشی نداشته اون وقت بقیه به چی فکر می کنند
چرا هنوز منو نشناختن

3072

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

3059

روزی که رفتم مدرسه برای فیلم برداری معاون گفت باید از مدیر اجازه بگیری مدیر هم که شکر خدا هیچ وقت نیست بهش زنگ زدم گفت اشکال نداره ولی بعد که فیلم آماده شد بفرست من ببینم که اگر جایی پخش شد در جریان باشم و براش توضیح دادم این فیلم برای چی ساخته میشه و قرار نیست تعداد زیادی ببینند 

فیلم را چند روز پیش براش فرستادم هیچ عکس العملی نشون نداده فقط امروز پوستر جشنواره معلم هنرمند را فرستاده تو گروه که بخشنامه اش از آذر اومده بوده و امروز قرار بوده روز آخر ارسال فیلم ها باشه که البته تمدید شد 

من که ادعایی ندارم و این کار فقط به نمونه کار برای رفع تکلیف بود ولی وقتی می بینم همه تعریف می کنند و استادمون که  تحصیل کرده ی آمریکاست و حرفه ای کار میکنه اینقدر از فیلمم تعریف می کنه وهر جلسه و برای هر درسی فیلم منو مثال می زنه و درباره ی ثانیه ثانیه ی اون فیلم نقد مثبتی داره می فهمم که کار خوبی از آب در اومده 

و دیگه مطمئن شدم .... بودن یکی از شروط مدیریته و این زنک اگه اظهارنظر می کرد از درجه ی ... بودنش کم میشد

3052

هر چی عدد سنم بالاتر میره دسته گل هایی که به آب میدم رشد روز افزون پیدا می کنند و از همه بدتر اینکه برام عادی شده 

3044

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

3033

یکی داره با سرنوشت من جومانجی بازی می کنه برم ببینم امروز چه تاسی میاره

3028

دنبال یک روانپزشک خوب بودم گفتند هزینه ی یک ربع مشاوره اش میشه ۱۱۰ تومن 

اقصی نقاط خونه یاداشت چسبوندم و روش نوشتم ۴۴۰ تا یادم بمونه هزینه ی یک ساعت غصه خوردن چقدره و از این لحظه به بعد من شادترین انسان روی زمینم 

3024

 در سنگدلانه ترین وضعیت به سر میبرم و از این حال خودم می ترسم 

3024

 در سنگدلانه ترین وضعیتم و از این حال خودم می ترسم 

3016

شاید دارم یه مرحله تغییر را می گذرونم در هر صورت اتفاقات و آدم های دوروبرم مثل قبل نیستن منم با هیچی مشکل ندارم و با جریان پیش میرم حتی اگه اونی که می خوام نباشه دیگه توان تغییر مسیر ندارم

3015

به هیچکس نمی تونم بگم تو دلم چی می گذره 

2980

اتفاقاتی که در قلب و ذهنم افتاده جالبه قلبه کلا یه جوری آروم آروم می تپه که انگار آب از آب تکون نخورده ذهنه هم میاد بره به اون سمتی که نباید ولی فوری به خودش میاد و اینجوری دست به یکی کردن تا حال من خوب بمونه و این شده که امروز بهتر از همیشه ام فقط خسته ام 

خسته از سفر بیست و چند ساله ای که فقط دور خودم چرخیدم 

2921

چند روزه بی اشتهام و وزنم هم داره کم میشه ولی خوشحال نیستم چون می ترسم نشونه بیماری باشه ناهار و شامم یکی شده بدون احساس گرسنگی االان که .... و حسابی ترسیدم و طبق معمول  فکرم رفت رو سرطان و مرگ هنوز ناهار هم نخوردم و از شدت ناراحتی ضعف کردم و نمی تونم کاری بکنم  دیگه خسته شدم از این همه ناراحتی بسه دیگه  اصلا هر چی می خواد بشه به جهنم 

2914

غیر از کارهای مدرسه که تقریبا تمام وقت مشغولم امروز کلی کارای دیگه هم از لیستم خط زدم  پرداخت قسط و قبض و ورزش و آشپزی و تماس  برای یه کار بانکی و پیام دادن برای یه اشتباه تو یه قرارداد و پیگیری یه بسته ی پستی و تبریک و ذوق برای کنکوریا و احوال پرسی کرونایی ها و هماهنگی برای وقت دکتر و چای خوردن با خواهر و خالی کردن گوشی وزبان خوندن و کتاب گوش دادن و فیلم دیدن همراه با ناهار و ....

درست کردن فیلم  و ادیت و آپلود و جواب دادن به پیام بچه ها و اولیا و معاون مدرسه و همکارا هم انگار نون شبم شده و دائما مشغولم

حالا وسط این همه کار چرا من باید کابینت را بریزم بیرون و بچینم رو اپن و وقت نکنم جمعش کنم و بشه آینه دق؟ 

2896

من هنوز زنده ام پس آدم با ۱۵ ساعت نشستن سر گوشی و لپتاپ نمی میره

2894

دیگه حس و حال غصه خوردن هم ندارم چند دقیقه ناراحتم بعد میرم رو فاز به جهنم و به زندگی ادامه میدم

2879

10 ساعته که دارم با خودم می جنگم که امشب پاستا نخورم 

2876

اینقدر این هفته خطا داشتم و دسته گل به آب دادم که دلم می خواد بمیرم و البته اینجا نمی نویسم تا فراموش بشه

نمی دونم چرا اینقدر گیج و حواس پرت شدم و باید یه تمرین اساسی برای تمرکز گرفتن داشته باشم

2862

فردا صبح ساعت ۷ باید مدرسه باشم و دو شیفت مدرسه را آنلاین و حضوری طی کنم وهنوز هیچ کاری نکردم 

می خوام استرس نداشته باشم ولی بیست و چند سال تجربه ی کاری کشک و فردا باید حواسم باشه با شیوه ی جدید تدریس آنلاین دسته گل به آب ندم عصر هم باید تلاش کنم تو کلاس حضوری  زنده بمونم 

از صبح دارم با خودم دعوا می کنم که چرا هیچ کار دیگه ای برای کسب درآمد بلد نیستم تا حداقل امسال خودمو از جهنم مدرسه خلاص می کردم

 

2853

یه نسخه از هر فایل را تو ‌گوشی ،لپتاپ، هارد ،فلش و تلگرام ذخیره می کنم از بس سابقه ام خرابه و فایل های مهم را از دست دادم وسواس شدم

2840

مثل کسی که از یه مریضی سخت در اومده بی حالم و سرگیجه و ضعف دارم و تمام روز رو تخت بودم 

چیکار کردم با خودم 

2834

کتاب های فیزیک همه رفته تو انباری و کتابی که باید خصوصی  تدریس کنم را دانلود کردم و تا بازش کردم حالم بد شد 

چرا اینقدر از فیزیک فراری شدم این همه عمری که برای این درس گذاشتم به باد رفته

الان برای تدریس به هیچ کتاب و جزوه نیاز ندارم حتی به نمونه سوال هم نیاز ندارم و می تونم خودم ۱۰۰ تا جزوه و نمونه سوال بنویسم 

 ولی فکرشو که می کنم انگار یکی می خواد خفه ام کنه

فقط تو رودروایسی با دوستم‌ موندم وگرنه  شدیدا دلم می خواد تماس بگیرم و بگم بچه را نیارند

2814

در انجام کارهای وقتگیری که به چشم هیچکس هم نمیاد مهارت زیادی دارم

2798

حوصله نداشتم آخرین پاورپوینت امروز را درست کنم و‌ هر کاری کردم مثل فکرای بی ربط و‌ درهم که چند تاشو اینجا هم نوشتم 

کلی هم غصه  خوردم برای کنکوریا ، برای دلتنگی عشقم و نگرانی مامان محمد حسین

 همه چی هم خوردم آخریش قره قوروت بود

ولی بالاخره پاور را درست کردم 

2796

همیشه وسط تابستون دلتنگ پاییز میشم و امسال انگیزه ی بیشتری دارم برای تموم شدن این تابستون نحس بی خاصیت

اینقدر رفتم تو حس که پاییز سیمین قدیری گوش می کنم

2793

فیلمها را تو خود inshot ذخیره می کنم بعد تو لپتاپ هم کپی می کنم ولی بازم استرس دارم چون از حواس پرتیام خاطره خوبی ندارم 

از همه بدتر اینکه جدیدا وسواس گرفتم و دائما دارم گوشی مرتب می کنم و الان زدم یکی از فیلمها را پاک کردم و جوری زدم رو لپم که هنوزم درد می کنه و بعدش یادم افتاد چند جا ذخیره شده دارم 

2780

هوای خوب و طبیعت رو همه چی اثر میذاره 

مثلا همین که میلم می کشه با آدمهای جدید معاشرت کنم